رامتین فرزاد
۱- چرا بیشتر نگاه تهدیدآمیز به شبکه های اجتماعی مجازی در کشور ما وجود دارد؟
بهتر است به جای صفت «تهدید آمیز» از صفت «مشکوک» استفاده کنیم. دلیل این امر تا حد زیادی به جو بسیار سنگین سیاست زدگی بر می گردد که در سال های اخیر در کشور ما حاکم بوده است و تهدید ها و تحریم ها و به طور کلی فشار بین الملللی بر ایران آن را تشدید کرده است. من در اینجا دلیلی نمی بینم که وارد این بحث بشوم که این فشارها و این سیاست زدگی ها ناشی از چیست زیرا فکر می کنم در گفتگوهای دیگری به این پرسش ها پاسخ داده ام ، اما این نکته مسلمی است که این شرایط ایجاد نوعی «فوبیا» یا هراس بیمارگونه روانی می کند که اثر آن «شک و تردید» و دیدن «خطر» در همه جا است و بنا بر اصلی شناخته شده، در فرهنگ انسانی ، فوبیا بیش از هر کجا در جایی ما را به وحشت می اندازد که کمترین شناخت را از آن داشته و کمترین کنترل را نیز بر آن داشته باشیم. دو شرطی که محیط مجازی هر دو را دارد. نه ما و نه هیچ کس نمی تواند ادعا کند که شناختی کامل از شبکه دارد زیرا بنا بر تعریف این نوعی فناوری است که بر اساس ابهام و همچون یک ابر مبهم و نوعی نظام فازی، ابداع و رشد کرده است و اشراف بر آن وجود ندارد. امروز می بینید که بزرگترین قدرت های جهان که خود این شبکه را تاسیس و مراکز اصلی آن را در دست دارند، گاه از برخورد با تروریست ها روی آن ناتوانند. این حاصل عدم شناخت است. عدم توانایی به کنترل کامل و کاهش نسبی این کنترل ها نیز به نظر من جزئی لاینفک از رشد و توسعه شبکه های الکترونیک است (بهتر می دانم به جای مجازی بگوئیم الکترونیک زیرا این دو یک چیز نیست؛ الکترونیک از یک منطق فناورانه تبعیت می کند که در تمام زندگی ما جاری است) و به همین دلیل نیز وقتی ما این دو جنبه از یک سو را با دو جنبه دیگری که از سوی اول به آنها اشاره کردم کنار هم می گذاریم می توانیم دلیل آن شک و تردید و به قول شما نگاه تهدید آمیز را درک کنیم.
۲- آیا عموماً شبکه های اجتماعی مجازی محصول دورافتادگی انسان از حضور در شبکه های اجتماعی است؟
ممکن است چنین چیزی باشد و امروز در سراسر جهان چه در کشورهای توسعه یافته و چه در کشورهای در حال توسعه با نوعی بیماری «انفراد اجتماعی» یا «اعتیاد به اینترنت» روبرو هستیم که خود را به صورت ترس و واهمه از ایجاد روابط واقعی، با تمام آسیب های خود نشان می دهد، در ژاپن این پدیده به نوعی آسیب بسیار سخت برای گروهی از نوجوانان تبدیل شده است. در کشورهای دیگر نیز اثرات سوء آن خود را نشان می دهند. اما نمی توان ادعا کرد که ذات شبکه الکترونیک با ذات شبکه اجتماعی در تضاد هستنند. در مورد بسیاری از رسانه های جدید از ابتدا این تصور وجود داشت ( تصوری که بیشتر از نوعی «فوبیا» یا هراس ریشه می گرفت) که با گسترش آن همه چیز به خطر می افتد. این درباره رادیو و تلویزیون گفته می شد و امروز هم درباره شبکه های اینترنتی گفته می شود در حالی که به نظر من بر عکس همانگونه که رادیو و تلویزیون نه فقط روابط اجتماعی را از بین نبرده بلکه آنها را تقویت کردند و به نوعی «افکار عمومی» دامن زدند، شبکه های اینترنتی نیز در تداوم و در تداخل با شبکه های اجتماعی قرار دارند. اگر این شبکه های الکترونیک نبودند امروز ما با درجه بیسوادی پسا تحصیلی (یعنی بی سوادی پس از سواد آموزی) بسیار بیشتری روبرو بودیم چون افراد نیازی به استفاده از زبان و نوشتار تا به این حد نداشتند. اگر به اطراف خود بنگریم نیز می بینیم که در جهان امروز شبکه های الکترونیک عامل ایجاد هزاران هزار شبکه واقعی اجتماعی هستند. اگر آسیبی وجود داشته باشد در هر دوی این شبکه ها هست و می توانند یکدیگر را تقویت کنند. اما اینکه از ابزاری درست استفاده نشود از جمله به موقعیت های استفاده و شرایط استفاده بر می گردد و نه لزوما به ابزار.
۳- شبکه های اجتماعی بومی آیا می تواند برخی از مباحث موجود در خصوص امنیت ملی را پوشش دهد
در جهان کنونی چه خواسته باشیم و چه نه، دیگر نمی توان امر بومی خالص و منفک شده از امر جهانی داشت. در انسان شناسی ما همواره از امر بومی/امر جهانی صحبت می کنیم ولی نه به عنوان دو چیز کاملا متفاوت و قابل تفکیک از یکدیگر بلکه به عنوان یک مجموعه دیالکتیک غیر قابل تفکیک. امروز هر چیز محلی، یک چیزجهانی نیز هست و بر عکس. هیچ اتفاقی نمی تواند در یک نقطه محلی بیافتد بدون آنکه در زنجیره ا ی از وقایع و کنش ها و ذهنیت ها به سطح امر جهانی نرسد و برعکس. بنابراین وقتی از امنیت ملی (یعنی آنچه به کشور و حفظ دولت ملی و منافع ملی بر می گردد) سخن می گوئیم که بیشک ضروری است، باید توجه داته باشیم که این امنیت در گرو شناخت و درک و همسازی با شبکه های اجتماعی و الکترونیک است و نه در گروه رودرویی با آنها. اصولا این رودررویی هر چه بیش از پیش ناممکن می شود. یا یهتر است بگوئیم جوامع انسانی به سوی یک دو گانه پیش می روند : یا باید عقب گردی عظیم در دستاوردهای دموکراتیک خود بکننند و مثلا به دویست یا سیصد سال پیش برگشته و با ابزارهای الکترونیک و مدرن جوامعی مبتنی بر هژمونی های سهمگین قدرت بسازند که در آن به نوعی بردگی نوین دست یافته و بتوانند به وسیله اقلیت های کوچک که خود آنها نیز در روابط سلطه دائم با یکدیگر قرار بگیرند(همچون تصویری اورولی در ۱۹۸۴) جوامع گسترده را هدایت کرده و از آنها کاربکشند (که کمتر محتمل به نظر می رسد) و یا باید خود را آماده گسترش دموکراسی در مستقیم ترین اشکال و آنی ترین اشکال آن کنند یعنی نوعی دموکراسی الکترونیک که در آن کنشگران قادر خواهند بود به صورت آنی بر وقایع سیاسی و اجتماعی تاثیر گذاری کنند. مدیریت این دموکراسی مستقیم و آنی کاری بس مشکل است اما به گمان من ساده تر و عملی تر از تصور جوامع کاملا زیر سلطه بردگی جدید است که جز اشکال کاملا ایدئولوژیک نمی توانند داشته باشند و این اشکال دقیقا به دلیل گسترش دموکراتیک دانش و دانایی هر روز ناممکن تر می شود زیرا دانش و دانایی هر روز قطعیت کمتری یافته و روایت های بسیار بیشتری را به ناچار در خود جای می دهند.
۴- آیا سواد رسانه ای جامعه و آگاهی از تبعات فعالیت بدون آگاهی و دانش در شبکه های اجتماعی مجازی می تواند عاملی برای استفاده بهتر از این شبکه ها باشد؟
صد در صد چنین است. قضیه را اگر خواسته باشیم به سادگی بیان کنیم ما با موقعیتی روبرو هستیم که گروه هر چه بزرگتری از کنش گران اجتماعی به دلایل بی شمار بهر حال از وسایل هر چه بیشتری در زمینه شبکه های مجازی، اینترنت، وسایل مخابراتی و غیره استفاده خواهند کرد و جلوگیری از این امر ناممکن است. اما اگر این کار در محیطی آرام به دور از تنش های سیاسی و سیاست زدگی، در محیطی دموکراتیک که در آن بتوان به سادگی استفاده از این وسایل راتمرین کرد و در اعتماد کنشگران نسبت به یکدیگر وارد استفاده از آنها شد، ما بیشترین شانس را خواهیم داشت که از آسیب های این استفاده در امان بمانیم؛ اما برعکس هر اندازه محیط آشفته تر، غیر دموکراتیک تر، هژمونیک تر، ایدئولوژی زده تر، بسته تر و برخورداری از فضاها خصوصی و اشراف بر سبک های زندگی فردی کمتر باشد ، شانس ضربه زدن استفاده نامناسب از آن وسایل به سیستم های اجتماعی و اخلاقی بیشتر می شود. اما در هیچ موقعیتی استفاده کاهش نخواهد یافت مگر آنکه ما وارد سیستم های اردوگاهی، محافظت گاهی و تنبیهی بزرگ شویم که جز در شرایطی استثنایی (مثلا امروز فقط در کشوری عقب و دور افتاده و بی تاثیر در جهان، مثل کره شمالی) امکان پذیر نیست. امروز حتی سیستم های سیاسی کاملا مافیا زده نظیر روسیه، ناچارند از شبکه های اجتماعی تا حدی تبعیت کنند و نمی توانند به میل خود هر چه می خواهند بکنند. این را بی شک پوتین اگر بار دیگر به قدرت برسد (که بسیار محتمل است) تجربه خواهد کرد که دورانی بسیار سخت را پیش روی خود خواهد داشت، زیرا ناچار خواهد بود یک سیستم مافیایی- استبدادی سیاسی را با شبکه های دموکراسی الکترونیک هر چه قدرتمندتر و بسیار پیشرفته تری از سیستم های دموکراتیک کلاسیک (سیستم نمایندگی و حزبی) درگیر کند.
۵- اساساً آیا می توان طبقه بندی خوب و بد برای فعالیت در شبکه های اجتماعی مجازی تعریف کرد
«خوب» و «بد» مفاهیم اخلافی ئ ارزشی و نه مفاهیم اجتماعی، هستند که با مفاهیم دیگری در سطح اجتماعی انطباق دارند، مثلا قانونی و غیر قانونی، مثبت و منفی، و … این مفاهیم را یک سیستم اجتماعی می سازد تا بر اساس آن بتوانند به حیات خود ادامه دهد. اما متاسفانه تجربه قرن بیستم و توهم هایی که ایجاد کرد، سبب شد که گروهی هر چه بزرگتر از «ایسم» های حکومتی از لیبرالیسم و کمونیسم گرفته تا سایر گرایش های سیاسی تصور کنند که می توانند نظام های اخلاقی را زیر سلطه خود در آورند و حتی آنها را به میل خود تغییر دهند . چنین چیزی ممکن نیست زیرا نظام های اخلاقی به صورت گسترده و عمیق با نظام های بیولوژیک پیوند خورده اند: به عبارت دیگر اگر برای ما «کشتن» را امری غیر اخلاقی می دانیم، در کنار مسائل اخلاقی، یکی از دلایل اصلی، نظام بیولوژیکی است که می خواهد از خودش محافظت کند، بنابراین هیچ سیستم سیاسی یا ایدئولوژیک یا اقتصادی و غیره ای نمی تواند بر اساس استفاده گسترده و پیوسته و بی حد و مرز از ازامر «کشتن» به «حیات» خود ادامه دهد، زیرا بنا بر تعریف این دو با یکدیگر قابل جمع شدن نیستند)البته در سیستم های تمدنی و غیر تمدنی کلاسیک «کشت ندیگری» جزئی از «هستی» بوده است، اما ما به سوی جدایی هر چه بیشتر مفهوم «دیگری» از سرزمین و پهنه های فیزیکی یاغیر شبکه ای یا غیر جریانی در معنای فیزیکی آن، و به عبارت دیگر ناممکن شدن مرزبندی «دیگری» که چون غیر قابل تعیین است، قابل نابود شدن نیز نیست، پیش می رویم). به همین دلیل نیز ما باید درک کنیم که «خوب» و «بد» ، «مثبت» و «منفی» و غیره را ما نمی توانیم به میل خود تعیین کنیم، بلکه هر جامعه ای و امروز جامعه جهانی به صورتی نسبی در حد جهانشمول تعیین می کند، و این امر بستگی کامل به آن دارد که چه چیزی ما را به موقعیت های پایدارتری برای خود و نسل های بعدی نزدیکتر می کنند و چه چیزهایی ما را از آنها دور می کنند. اگر این امر را بفهمیم آن موقع متوجه می شویم که جامعه تا زمانی که از اختیار تعیین خوب و بد و مثبت و منفی خود بر اساس موقعیت واقعی زندگی کنشگرانش برخوردار نباشد، هیچ قانون و هیچ مجازاتی نمی تواند اینها را به او تحمیل کند. این گونه فشارها تنها به هدر دادن زمان و انرژی یا برعکس به انباشت انرژی منفی (و قابل انفجار) منجر می شود و در نهایت هیچ تاثیری جز رسیدن به نقطه ای درست معکوس با هدف دنبال شده، ندارند.
۶- به نظر شما چه عواملی باعث گرایش به فعالیت در شکبه های اجتماعی مجازی شده است؟
در جهان این امر را نمی توان حاصل یک یا چند دلیل محدودود و به صورت خطی دید، ما بیشتر با کنش ها و واکنش هایی روبرو هستیم که حاصل مجموعه ای از انقلاب های فناورانه و روابط چرخه ای و پیچیده هستند که در فاصله سال های ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ شروع شدند و تا امروز ادامه یافته اند. این انقلابات را ما اصطلاحا زیر عنوان «انقلاب اطلاعاتی» جمع می کنیم اما باید دانست که همچون مورد انقلاب صنعتی ما با تعداد بی شماری انقلاب های فناورانه روبروئیم که در حال تغییرکل نظام های زیستی انسان ها و به تبع آن محیط آنها هستند. جهان امروز شباهت اندکی با جهان پنجاه سال پیش دارد اما در ده یا بیست سال میزان تغییرات به مراتب بیشتر خواهد بود. یکی از موارد این تغییرات نیز گذار گسترده روابط اجتماعی فیزیکی به روابط فیزیکی – مجازی است . می گویم فیزیکی- مجازی زیرا معتقد نیستم که ما لزوما با نوعی دوگانه رابطه فیزیکی/ رابطه مجازی سروکار داریم وبرعکس معتقدم ما بیشتر با یک پیوستار و تداخلی پیچیده میان این دو برخورداریم که میزان پیچیدگی آن هر روز بیشتر خواهد شد و هر چه بیشتر میان فیزیک بیولوژیک و فیزیک فضا و در نهایت جریان و میدان های الکترونیک و مغناطیسی، روابط پیچیده ایجاد خواهد کرد. و انسان ها باید بتوانند این پیچیدیگی را بشناسند و بر آن اشراف یافته و آن را به سود گونه خود، سایر گونه ها و محیط زیست به کار گیرند چرا که در غیر این صورت با مصیبت های بزرگی روبرو خواهند شد.
اما در کشور ما علاوه بر این انقلاب باید به شرایط خاصی نیز اشاره کرد که انقلاب اطلاعاتی را با یک انقلاب سیاسی(انقلاب اسلامی) همراه کرد. جوان بودن جمعیت کشور ما، شهری شدن شدید آن، فعال شدن اجتماعی گسترده زنان، بالا رفتن گسترده و شدید سرمایه فرهنگی در آن، برخی از مواردی هستند که تغییر اساسی ایران را در سال های پس از انقلاب نشان می دهند. این تغییرات اگر ما بتوانیم به خوبی از آنها بهره بگیریم به نظر من می توانند از ایران در یک چشم انداز پنجاه سال یکی از قدرت های بزرگ منطقه و کشوری بسیار مطرح را در سطح جهان بسازند. اما هیچ امر خودکاری در میان نیست، همه چیز بستگی به این دارد که ما از موقعیت خوبی که به صورت بالقوه داریم بتوانیم به خوبی به صورت بالفعل استفاده کنیم . در غیر این صورت آینده خوبی در انتظارمان نخواهد بود. ورود به شبکه های الکترونیک برای ما یک شانس بسیار مهم و مثبت است. امروز زبان فارسی به برکت همین شبکه ها یکی ا ز ده یا پانزده زبان اصلی جهان است و می بینیم که دائما بر تعداد شبکه هایی که در رسانه ها و سایر اشکال ارتباطی فارسی را نیز در فهرست زبان های اصلی خود قرار می دهند افزوده میشود. این خود نشان دهنده اهمیت فرهنگ ما است که البته این حاصل انباشت چند هزار ساله در قالب بک تمدن باستانی است. اما باز هم تکرار می کنم ما باید بر این فرایند اشراف داشته باشیم و آن را و خود را درک کنیم. مثلا اهمیت باقی ماندن و کمک به غنی سازی فارسی را به عنوان یک استراتژی (کاری که در آمریکای لاتین انجام دادند) را بدانیم، یا در کنار فارسی اهمیت زبان های قومی و محلی خود، که بخشی پر اهمیت از زبان مدرن فارسی هستند، را ازیاد نبریم؛ زبان هایی که می توانند بزرگترین کمک برای جهانی شدن فرهنگ ما باشند، و یا تصور نکنیم گذشته های ما می توانند آینده ما را ضمانت کنند. و یا خدمت به زبان ها ی دیگر (مثلا نوشتن به انگلیسی) را لزوما خدمت به فرهنگ خود بدانیم و در عین حال که می توانیم و باید جهانی باشیم، ملی بودن و حتی محلی بودن خود را ا زیاد نبریم . اینها همه شرایطی لازم برای حضور مثبت بر روی شبکه های الکترونیک هستند.
۷- آیا می توان گفت که همانگونه که جامعه ما در استفاده از تالارهای گفتگو بیشتر به فضای تفریحی آن توجه می کرد شبکه های اجتماعی مجازی نیز گرفتار همین درد شده اند؟ در حالی که می بینیم حالا پس از بیش از ده سال از آغاز استفاده جامعه ایرانی از تالارهای گفتگو(چت روم) در مواردی تالارهای گفتگوی تخصصی توانسته جایگاه خوبی در ارائه اطلاعات به مردم پیدا کند؟
به گمان من چنین نیست. البته این مشکل وجود دارد که نبود کافی فضاهای تعامل برای ایجاد ارتباط و تداوم آن میان کنشگران هر چه بیشتر جوان، فعال، با سرمایه های فرهنگی بالا، آنها را به سوی استفاده از شبکه ها کشانده که این امر نوعی کژکارکرد است اما لزوما منفی نیست. این گونه کژکارکرد البته ایجاد آسیب هایی را می کند، اما می تواند در دراز مدت عاملی برای حفظ و تداوم یافتن حیات فکری نیز باشد که بعدا در فضای فیزیکی بازسازی شود. از این رو به گمان من باید شبکه های را تقویت کرد اما به آنها امکان داد که به طرف هر چه بیشتر پر بار شدن از لحاظ زبان، از لحاظ انتقال دانش، و ایجاد روابط سالم اجتماعی بروند و البته همه این ها نیازمند برنامه و داشتن شناخت از شبکه در درجه نخست واستفاده درست از این شناخت در توسعه شبکه و در عین حال همراه شدن این توسعه با توسعه دموکراتیک سیستم های اجتماعی و باز شدن فضای گفتگو و تعامل و به رسمیت شناختن حوزه خصوصی افراد در این محیط است.
۸- اگر از شما درخواست می شد که عضو یا مدیر یک شبکه اجتماعی مجازی تخصصی باشید چه موضوعی را برای این شبکه در نظر می گرفتید؟
گمان می کنم پاسخ این پرسش در عمل داده شده است، زیرا من بیشتر از پنج سال است در مدیریت یک سایت تخصصی فرهنگی با عنوان «انسان شناسی و فرهنگ» (www.anthropology.ir)هستم که پربیننده ترین سایت تخصصی در حوزه فرهنگ به زبان فارسی در ایران و جهان است (به جز سایت های خبری) ۱۱۰ هزار آلکسا و رده ۴ گوگل هستیم و به طور متوسط ۵ هزار بازدید کننده از ۵۰ کشور و بیش از هزار شهر جهان در روز داریم. سیاست های ما در این سایت گویای دیدگاهایمان است: به طور خلاصه این سیاست ها عبارتند از جلوگیری از محفلی شدن، ایدئولوژیک شدن و ورود عناصر منفی زندگی آکادمیک و روشنفکرانه در این شبکه و برعکس استفاده از تمام ابزارهای مثبت آن حوزه ها در آن.
۹- میزان تعاملات یک فرد با جامعه چقدر در تمایل فعالیتش در شبکه های اجتماعی مجازی موثر است
به گمان من در شرایط عادی هر یک از این دو جهان باید و می توانند مبادلات و تعاملات خود را داشته باشند اما این را نیز گفتم که در جهان کنونی ما هر چه بیشتر به سوی تداخل این دو می رویم. بنابراین در یک جامعه سالم امروز که آن را باید جامعه ای با کمترین تنش ، بیشترین آسایش، بهداشت و آموزش و امنیت برای شهروندانش و با درجه پایداری بالای موقعیت های مثبتش برای نسل های آینده و برای محیط زیست سنجید، افراد هر اندازه دارای سرمایه فرهنگی بالاتری باشند از تعاملات الکترونیک بیشتری نیز استفاده می کنند، اما این بدان معنی نیست که وارد روابط انفراد اجتماعی شوند. بنابراین به صورت خلاصه ایجاد تعادل و موازنه ای مناسب میان تعاملات فیزیکی و الکترونیک برای پایدار شدن هر چه بیشتر موقعیت های مثبت یک جامعه، بهترین وضعیت قابل تصور است.
۱۰- اگر مواردی را در نظر دارید که در سوالات به آن اشاره نشده است ممنون می شوم بیان فرمایید
تنها موردی که به نظرم می رسد تکرار سخنی است که بارها وبارها به مسئولان و دست اندرکاران مسائل سیاست گزاری فرهنگی و فناوری الکترونیک در کشور داشته ام و فکر می کنم در مجله ای تخصصی مثل مجله شما ولو کوتاه لازم به تکرارشان باشد. انقلاب اطلاعاتی، انقلاب ناگزیر است و همه جا اتفاق افتاده و ما نیز نه تاکنون توانسته ایم و نه در آینده خواهیم توانست در یک جزیره رندگی کنیم. یک کشور هر اندازه انباشت تمدنی بیشتری داشته باشد کمتر قادر است خود را د رانفراد فرو برد ، بنابراین بهتر است هر چه زودتر خود را از موقعیت های فناورانه سختی که برای خود ایجاد کرده ایم از جمله سرعت پایین اینترنت و ایجاد مشکلات گوناگون دسترسی خارج کنیم و به خود بیائیم و درک کنیم که این گونه روابط آمرانه، نه تنها کمکی به رسیدن به هدف ما، برای مثال جلوگیری از نفوذ فرهنگ های بیگانه بر فرهنگ ملی، نمی کند بلکه برعکس به این تخریب دامن می زند. تنها فرهنگی می تواند از خودش دفاع کند که بیشترین خلاقتیت را داشته باشد و برای این خلاقیت، امروز نیاز به پیشرفته ترین فناوری ها و دسترسی ها و سرعت ها در حوزه اطلاع رسانی و شبکه های الکترونیک نیاز است.
باز از توجه و مساعدتی که می فرمایید و زمانی که برای پاسخ به سوالات صرف می کنید صمیمانه سپاسگزارم
این گفتگو در بهمن ۱۳۹۰ با مجله تخصصی «وب» انجام شده و در شماره ۱۴۷ اشفند ۱۳۹۰ آ« منتشر شده است.