تغییرات فناورانه: گروه دیگر مشکلات در این کشورها که ما در حوزۀ فرهنگی با آنها مواجهایم به ورود فناوریهایی مربوط میشود که درونزا نبوده و بنابراین فرهنگی معنوی برای پشتیبانی و کمک به استفادۀ مناسب از آنها در این جوامع وجود ندارد. این امر تقریباً در تمام کشورهای در حال توسعه به فجایع بزرگ و کوچک انجامیده است. برای نمونه مسئلۀ ترافیک و مشکلات حمل و نقلی و پیآمدهای ناشی از آن، از آلودگی هوا و آلودگیهای صوتی گرفته تا بالا بردن تنشهای عصبی در جامعه و اتلاف میلیونها ساعت از زمان افراد جامعه و مرگ و میرها و ناتوانیهای کالبدی ناشی از آن، تنها یکی از مواردی است که فناوری به کاهش کیفیت زندگی میانجامد. این امر را تقریباً در تمام فناوریهای جدید برای نمونه فناوریهای مخابراتی همچون تلویزیون، ماهواره، موبایل، اینترنت و غیره نیز میتوان دید. البته شکی نیست که تمام این موارد همچون موارد فوق الذکر منشأ پیشرفتها و وسایلی برای ارتقا نیز بودهاند، اما مشکل آن است که زیانهای ناشی از آنها در این جوامع بسیار بیشتر از سودی بوده است که به آنها رساندهاند. در حوزۀ فناوری وظیفۀ انسانشناسان کاربردی بسیار مشکل است زیرا جهان کنونی کاملاً بر پایۀ فناوری شکلگرفته و اداره میشود و بنابراین اصولاً قابل تصور نیست که این فناوریها به هر شکلی کنار گذاشته شوند. ولی باید راههایی را یافت که استفاده مطلوب از آنها و کم زیانتر ممکن شود. برنامهریزی در این زمینه باید تا حد زیادی به بخش فرهنگ منتقل شود و از این منطق که فناوری میتواند به خودی خود مشکلات خود را با راهحلهای فناورانه حل کند بیرون آمد. این تصوری بوده است که در طول نیم قرن اخیر در اکثر کشورهای جهان سوم و کشورهای توسعه یافته حاکم بوده و نتیجۀ آن وخیم شدن هر چه بیشتر موقعیتهای نامساعدی است که فناوریها در این کشورها به وجود آوردهاند.
– تغییرات اقتصادی: گروه دیگر تغییرات، به غالب شدن شکل بازار در کشورهای در حال توسعه و رایج شدن سیستمهای پولی، برداشت دولتی از درآمد مردم و مالکیت ارضی و خصوصی ثبتی در آنها بوده است. اغلب این کشورها تنها با برخی از این مفاهیم برای نمونه مبادلۀ پایاپای یا پولی محدود و بازارهای محلی و نظامهای توزیع زمین بر اساس بهرهبرداری و نه مالکیت آشنایی داشتند، اما استعمارگران تمام این مفاهیم را وارد آنها کردند و هدف اصلیشان از این امر ایجاد قدرت سیاسی و سلطه بر این کشورها و از جمله به دست آوردن مالکیت ارضی برای مهاجران خود بود. به همین دلیل نیز این تغییر از لحاظ فرهنگی کل سیستمهای غیراروپایی دچار ضربهای سخت کرد که البته کشور به کشور متفاوت بود، باز هم در جایی که سنتهای دولتی وجود داشت ضربه کمتر و در جایی که چنین سنتهایی وجود نداشتند ضربه سختتر وارد میآمد، اما به هر رو ضربه به این کشورها وارد میشد. تقریباً تمام این مردمان با ورود این تغییرات اقتصادی دچار سردرگمی و بحران هویتی شدند و روابط اجتماعی دیگرشان به شدت تخریب شد. در بسیاری موارد همبستگیهای اجتماعی بدل به دشمنی بر سر تصاحب زمین و دعواهای مالی و اقتصادی شد و فساد به یک پارامتر ثابت تمام آنها بدل شد. امروز اکثر قریب به اتفاق این کشورها از اقتصادهای غیر رسمی بالای ۳۰ درصد کل اقتصاد خود و عموماً در طیف ۵۰ تا ۷۰ درصد آن رنج میبرند و فساد چنان با اتکا به ساختارهای سنتی در آنها ریشه دوانیده و در مردمشان درونی شده است که چشماندازهای اصلاح را در آنها به شدت کمرنگ میکند. انسانشناسان کاربردی در این میان تلاش میکنند که مکانیسمهای سنتی را شناخته و از طریق آنها دست به عمل برای خنثی کردن آثار این مدرنیتۀ ناخواسته در این کشورها بزنند. اختلافهای طبقاتی ناشی از ورود سازوکارهای انباشت ثروت در این کشورها در حالی که سیستمهای تقسیم و قشربندی جامعه از میان رفتهاند (برای مثال سیستم کاستی که به رغم سخت بودن خود جامعه را تنظیم میکرد) این جوامع را به سوی گسلهای بسیار سختی، به دلیل اختلاف میان اقشار اجتماعی و رفتارهای بیمارگونه و تظاهر به برخورداری و غنی بودن در بدترین اشکال آن در کنار بدترین اشکال فقر میکشاند که طبعاً امکان رشد و توسعه اقتصادی بر اساس کار و وجدان جمعی و توجه به خیر عمومی را در آنها به شدت کاهش میدهد.
– تغییر ذهنیتها و جهان نشانهشناختی در کشورهای در حال توسعه شاید بیش از هر مورد دیگری به مردمان این کشورها ضربه وارد میکند: در واقع جهان واقعی و اشیاء در حد مشخصی قابل انتقال از یک حوزۀ جغرافیایی به حوزۀ دیگر هستند، در حالی که جهانهای غیر مادی و ذهنیتها از خلال بازنمودهای مجزای آنها (تصاویر) میتوانند به صورت بینهایتی از یک فرهنگ به فرهنگ دیگر منتقل شوند و برای این انتقال وجود ابزارهایی نسبتاً ساده و در دسترس در جهان امروز کافی است: تلویزیون، رادیو، تلفن، ماهواره و … ابزارهایی هستند که با سرعتهایی باور نکردنی عناصر (خیالین و تصویری) یک فرهنگ را به اذهان فرهنگی دیگر منتقل میکنند. در این حرکت مجازی اما، تأثیرهایی که بر ذهن و رفتار مردمان گیرنده این تصاویر اتفاق میافتد دیگر مجازی نیستند و به سرعت به حوزۀ واقعیت منتقل میشوند. افراد با دیدن یک فیلم و سریال داستانی، به صورت شگفتانگیزی وارد فرایندهای خودهمانبینی و یگانگی مجازی با آن تصاویر میشوند و به دلیل نبود امکان دسترسی به آن تصاویر در جامعه خود دچار یاس و سرخوردگی و یا برعکس دچار احساسات شورشی و زده میشوند. انسانشناسان کاربردی باید با این بحرانهای هویتی ناشی از تداخل مرزها و از میان رفتن قدرت تشخیص واقعیات و از اشکال مجازی مقابله کنند. احساسهای محرومیت و شورش در این موراد احساسهایی واقعی هستند، اما عدم امکان ارضای آنها نیز در اغلب موارد واقعیاند. این عدم امکان نیز دلایل بسیاری دارد از نبود پیشزمینههای مادی گرفته تا نبود آمادگیهای فرهنگی و عرفی در یک جامعه، طیف وسیعی از مقاومتها در برابر این ذهنیتهای بیرونی بروز میکند، اما این مقاومتها عموماً به تشتت و برخورد میان نسلها یا گروههای مختلف اجتماعی که بنا بر موقعیت درآمدی و اجتماعی خود، سبکهای زندگی بسیار متفاوت و گاه حتی متضادی دارند، میشود. بنابراین یافتن راهحلهایی برای کاهش تنشهای روزمرگی و سبکهای زندگی متناقض از موارد دیگری است که انسانشناسان کاربردی باید برای آنها راهحل بیابند. افزون بر این تغییر ذهنیتها تقریباً تمام رفتارهای اجتماعی دیگر را دگرگون کرده و اشکال کمابیش حاد روانپریشی اجتماعی فرهنگی ایجاد میکند و به همین دلیل نیز به سختی بیماریزا هستند. تشویش نشانهها و درهم ریختن دالها و مدلولها به نوعی فروپاشی و به هم ریختگی عمومی نشانهها و معانی دامن میزند که عموماً منشأ بحرانهای هویتی و رفتارهای انحرافآمیز و پرهزینه هستند که صلح اجتماعی را از میان بر میدارند.
مسائل کاربردی کشورهای توسعه یافته
از آنچه گفته شد نباید تصور کرد که انسانشناسی کاربردی را فقط میتوان و باید در کشورهای در حال توسعه یا آنچه پیش از این به صورت رایج به آن جهان سوم اطلاق میشد به کار برد. انسانشناسی کاربردی امروز بدل به شاخهای شده است که در کشورهای توسعه یافته و حتی به شدت توسعه یافته نیز دارای استفاده است. به بخشی از این کاربردها در حوزۀ قومی و مباحث میان فرهنگی و تکثر فرهنگی در ابتدای همین مقاله اشاره کردیم. و به بخشهای دیگری از آن نیز در آخرین قسمت این مقاله که به هر یک از کاربردهایی که در شاخههای مختلف انسانشناسی وجود دارند مربوط میشود، اشاره خواهیم کرد. اما بر این نکته در اینجا اندکی درنگ کنیم که شاید بتوان در این زمینه، جهانی شدن را مهمترین حوزۀ دخالت کار انسانشناسان کاربردی در حال حاضر دانست. جهانی شدن در آن واحد هم یک شانس برای بهبود موقعیت جهانی است زیرا امکان میدهد که کل منابع انسانی برای توسعۀ تمام انسانیت به کار گرفته شود، و هم یک خطر است زیرا گرایش شدیدی در آن برای یکدست کردن فرهنگها و جوامع انسانی برای به دست آوردن گروهی از اهداف مشخص دولتهای قدرتمند و ثروتمند در آن وجود دارد. و همین جنبهای است که برخلاف جنبۀ نخست، تاکنون در جهانی شدن کاملاً غالب بوده است و حاصل آن روبهزوال رفتن فرهنگها و زبانهای کوچک و ضعیف (چه از لحاظ عددی و چه از لحاظ برخورداری از ابزارهای رشد) به سود فرهنگها و زبانهای قدرتمند است: هر روز آداب و رسوم بومی بیشتر به خطر میافتد و کشورهای غنی تلاش میکنند که همۀ افراد در جهان را به سوی یک نوع زندگی سوق دهند، اما میتوان گفت این امر در خود این کشورها امروز به بحرانهای گسترده انجامیده است که در ابتدای مقاله به آنها اشاره کردیم.
تقسیمبندیهای سیاستگذاری و عمل در انسانشناسی کاربردی
دوگونه اساسی عمل در انسانشناسی کاربردی وجود دارد که عبارتاند از:
– انسانشناسی مداخلهگر Intervention Anthropology) )
– پژوهش سیاستگذاری (Policy Research)
در حوزۀ نخست ما با موارد زیر سروکار داریم:
- انسانشناسی عمل (Action Anthropology) یعنی ارائۀ اهداف مشخص استراتژیک در حوزۀ عملی و کار در جهت دستیابی به آنها.
- انسانشناسی توسعهDevelopment Anthropology) ) یعنی مداخله از خلال پژوهشهای توسعهای و مشارکتی.
- توسعۀ جماعتی (Community Development) یعنی تشویق همیاریهای اجتماعی و همکاری داوطلبانه در جهت حل مشکلات.
- انسانشناسی پشتیبانگراAdvocacy Anthropology) ) یعنی ارائۀ کمکهای فنی و دادهها برای تشویق عمل در سطح جماعتی.
- کارگزاری فرهنگی (Cultural Brokerage) یعنی در رابطه قرار دادن افرادی در سطح یکسانی از مشخصات فرهنگی–اجتماعی با یکدیگر به منظور حل مشکلات.
- بازاریابی اجتماعیSocial Marketing) ) یعنی ترکیبی از روشهای بازاریابی تجاری و علوم اجتماعی کاربردی برای یافتن راهحلهای عملی برای تغییر شرایط در جهت بهتر شدن موقعیتها.
در زمینۀ پژوهش در سیاستگذاری نیز میتوان به شاخههای زیر اشاره کرد:
- ارزیابی تأثیر اجتماعیSocial Impact Assessement) ) یعنی گردآوری دادههای فرهنگی اجتماعی در یک جماعت برای استفاده از آنها در توسعه همان جماعت و ارزیابی بعدی تغییرات حاصل از سیاست گذاریهای تغییر.
- پژوهش ارزیابیEvaluation Research) ) یعنی مطالعه بر میزان موفقیت یک پروژه.
- پژوهش بر فناوری توسعه Technology Development Research)) یعنی مطالعه بر پیوند ارتباطی میان تولیدکنندگان و مصرفکنندگان از فنون جدید.
- ارزیابی تاثیرات فرهنگی (Cultural Research Assessment) یعنی شناسایی تأثیر سیاستهای توسعهای بر وضعیت نقاط حساس تاریخی، باستان شناختی، فرهنگی و غیره.
هر یک از این موارد میتواند موضوع بحثهای بسیاری باشد.
کاربردهای انسانشناسی بنا بر شاخه
هر یک از شاخههای انسانشناسی حتی شاخههایی که ممکن است ظاهراً کمترین کاربردپذیری را داشته باشند، در جهان امروز دارای کاربردهایی روشن و دقیق شدهاند. در زیر میتوان به برخی از این کاربردها بر اساس شاخه اشاره کرد:
– انسانشناسی فرهنگی: یافتن راهحل و راهکار برای مشکلات برنامههای توسعهای، همکاریهای ملی و بینالمللی، افزایش روابط بین فرهنگی و تقویت روابط جاری از طریق درک بهتر خصوصیات فرهنگی طرفین، بالا بردن بهرهوری کار، ارزیابی تأثیر کمکهای بینالمللی بر فرهنگهای بومی.
– انسانشناسی باستانشناختی: استفاده از یافتهها و دانش باستانشناختی برای بهرهبرداری از منابع طبیعی در جنگلها، منابع غذایی موجود در آبها، فضایابی برای شهرها و توسعۀ آنها بر اساس مکانهای باستانی استقرار آنها، فضایابی برای ایجاد شبکههای دسترسی بین شهری،…
– انسانشناسی زیستشناختی: استفاده از دانش زیستی برای مسائل مربوط به ژنتیک و پزشکی قانونی، روشهای تغذیه و روابط آنها با فرهنگها و…
– انسانشناسی پزشکی: مشکلات مربوط به درک فرهنگهای مختلف نسبت به سلامت و بیماری، چگونگی گسترش بیماریها و زمینههای جلوگیری یا تقویت سرایت و افزایش آنها، روشهای درمانی، ارزیابی میزان کارایی آنها، مباحث مربوط به پیشگیری، واکسیناسیون، مقاومت در برابر آن و راههای کاهش این مقاومت.
– انسانشناسیسیاسی: کمک به حل مشکلات مربوط به ایجاد و تحول دولتهای ملی، حل تنشهای بین قومی و تنشهای بین اقوام و دولتهای ملی.
– انسانشناسی شهری: حل مشکلات شهری، خشونت، آلودگیهای محیطی، مزاحمتهای همسایگی، برنامه ریزی برای شهرهای سالم.