انسان‌شناسی کاربردی (بخش دوم)

 

تغییرات فرهنگی

تغییر فرهنگی در همۀ اشکال آن در کشورهای در حال توسعه و مستعمرۀ پیشین از مهم‌ترین موضوعات دیگری است که انسان‌شناسی کاربردی به آن می‌پردازد. موضوع تغییر امری طبیعی است و هیچ فرهنگی را نمی‌توان سراغ گرفت که در آن در یک فرایند زمانی مشخص تغییرات فرهنگی زیادی انجام نشده باشند: رکود فرهنگ از این لحاظ بیشتر یک افسانه و بیشتر یک استثناء است تا یک واقعیت و یک قاعده. با این وصف شدت و سرعت این تغییرات مسئله‌ای اساسی را تشکیل می‌داده است و امروز موضوع بحث انسان‌شناسان کاربردی است. این تغییرات در چندین حوزه بیشترین زیان‌ها را وارد کرده‌اند که برخی از مهم‌ترین آن‌ها در حوزه تغذیه، بهداشت و امید زندگی، خویشاوندی، فناوری‌ها و ورود ابزارهای جدید فنی، اقتصادی، ذهنیت‌ها و افکار هستند که در زیر به اجمال به آن‌ها اشاره می‌کنیم:

– تغییر شیوۀ تغذیه: اکثریت مردمان کشورهای در حال توسعه، زیر فشار دوران استعماری و الزامات آن ناچار به تغییر سیستم‌های غذایی و تولیدات زراعی هماهنگ با آن‌ها شدند. پیش از استعمار، این مردمان عموماً با غذاهای محلی خود سر می‌کردند و زندگی خود را کمابیش تأمین می‌کردند. اما تغییر شیوۀ غذایی سبب شد که آن‌ها هر چه بیشتر وابسته به بازار جهانی غذایی شوند که هیچ کنترلی بر آن ندارند و در حالی که اغلب ناچار هستند باز هم بر اساس سیاست‌های استعماری یک محصول یا چند محصول واحد خود را در بازار جهانی به بهای ارزان بفروشند، باز هم ناچارند در همین بازار نیازهای غذایی و انرژی خود را با بهای بسیار سنگین خریداری کنند. تغییرات غذایی سبب بروز بیماری‌های جدید نیز در این مردم می‌شود و سازگار نبودن تغذیۀ جدید با شرایط محیطی، اغلب برای آن‌ها بیشتر از آنکه مایۀ سلامتی شود بیماری‌هایی را به ارمغان می‌آورد که فاقد ابزارهای لازم برای درمان آن‌ها هستند.

– تغییر موقعیت بهداشتی و امید زندگی: یکی از مواردی که دائماً به وسیله نولیبرال‌ها برای دفاع از جهانی شدن و فرایند کنونی آن عنوان می‌شود، بالا رفتن مطلق امید زندگی و بهبود شرایط بهداشتی مردمان کشورهای در حال توسعه است. این امر به خودی خود قابل نفی نیست: بسیاری از بیماری‌ها به ویژه بیماری‌هایی که بیشترین خطر سرایت را دارند و خطرناک نیز هستند، امروز در این کشورها مهار شده‌اند و عمر افراد به دلایل بهداشتی بالا رفته است، میزان مرگ و میر کودکان زیر ۵ سال کاهش یافته و افراد مسن امید زندگی بیشتری دارند. با این وصف اگر به کیفیت زندگی برای مثال به شاخص امید زندگی با سلامت (مدت زمانی که یک فرد پیش از شروع بیماری‌های مهم زندگی می‌کند) نگاهی بیاندازیم و یا موقعیت زندگی افراد را ولو در سنین بالا بررسی کنیم، می‌بینیم که افزایش کمیت امید زندگی با افزایش کیفیت آن‌ همراه نبوده است. در کشورهای در حال توسعه افراد بیشتر زندگی می‌کنند اما این گذران عمر معمولاً با سختی بسیار بیشتر و با بیماری‌ها و ناتوانی‌های زیادی نیز همراه است که مکانیسم‌های جامعه مدرن پس از تخریب مکانیسم‌های سنتی چیزی را جایگزین آن‌ها نکرده است: در دورۀ گذشته سن افراد پایین‌تر بود اما موقعیت زندگی جوان‌ترها و وجود خانوادۀ گسترده و روابط خاصی که با فضا وجود داشت حفظ و نگه‌داری از افراد مسن را درون خانواده امکان‌پذیر می‌ساخت. در حالی که جامعۀ مدرن با جایگزین کردن شیوۀ زندگی خاصی این امکان را از میان برده و افزون بر این اصولاً با تغییر سیستم ارزشیی که به آن اشاره می‌کنیم لزوم باقی ماندن افراد مسن را درون خانواده نیز نفی می‌کند. در نتیجه امروز عمر بیشتر در این کشورها با گروه بزرگی از مسائل همراه است از جمله مسئلۀ پیری و مشکلاتی که برای افراد مسن و خانواده‌شان ایجاد می‌کند و یا ناتوانی‌های مختلف ناشی از بیماری که این جوامع توان مدیریت آن‌ها را ندارند. مسائل بهداشت به این امر محدود نمی‌شوند. بسیاری از بیماری‌های کشورهای توسعه‌نایافته (به خصوص در آفریقا) به دلیل مسری نبودن و نبود قدرت خرید برای دارو به وسیله لابراتوارهای بزرگ داروشناسی به حال خود رها شده‌اند در حالی که کاملاً قابل مداوا هستند. این لابراتوارها معمولاً به سختی اجازۀ ساخت داروهای ارزان‌قیمت را به کشورهای جهان سوم می‌دهند و با حفظ حقوق داروها در پی آن هستند که بیشترین استفاده کالایی را از آن‌ها بکنند. بر این مسائل موضوع توریسم پزشکی و تجارت اندام‌های انسانی را نیز باید افزود که هر دو از مسائل حادی هستند که انسان شناسان کاربردی را به خود مشغول کرده است: توریسم پزشکی به معنی ایجاد نهادها و خدمات درمانی در کشورهای در حال توسعه و همراه کردن این خدمات با خدمات توریستی به‌گونه‌ای است که افراد از کشورهای توسعه یافته برای استفاده از قیمت‌های پایین‌تر به آن‌ها بیایند. این امر به خودی خود نمی‌تواند منفی تلقی شود، اما در عمل به مشکلات زیادی انجامیده است از جمله اینکه وجود مراکز توریسم پزشکی تجارت غیر قانونی و جنایات با هدف به دست آوردن اندام‌های انسانی در این کشورها را افزایش داده است. و یا اینکه سیستم پزشکی این کشورها به صورتی سلسله‌مراتبی در آمده و بهترین پزشکان و خدمات در بخش توریسم پزشکی جمع می‌شوند در حالی که در بخش‌های دیگر پایین‌ترین کیفیت بهداشتی وجود دارد. راه‌حل‌هایی که انسان‌شناسی کاربردی به دنبال آن‌هاست باید در عین حال بتواند مزایای این سیستم‌ها را تا حد امکان حفظ کرده اما از زیان‌های آن‌ها بر جامعه بکاهد.

– تغییر شیوه‌های خویشاوندی: مشکلات و مسائل دیگری که در کشورهای در حال توسعه پس از دوران استعمار‌زدایی به وجود آمده است تغییر سیستم‌های خویشاوندی است. اروپاییان سیستم خویشاوندی خود یعنی خانوادۀ هسته‌ای تک همسر را به تمام جهان تعمیم داده‌اند. اما این سیستم لزوماً نمی‌تواند با فرهنگ‌های مختلف خوانایی داشته باشد. نبود یا سخت بودن فرایند طلاق و وجود سیستم‌های چند‌همسری که تقریبا همیشه شکل چند زنی را دارند، در سنت‌های مختلف برای حفظ موقعیت زنان و پرهیز از فرو افتادن آن‌ها در موقعیت‌های پست اجتماعی و به خصوص فقر اجتماعی بوده است، در حالی که با از میان رفتن این سیستم‌ها، تقریباً در تمام کشورهای در حال توسعه، فقیرترین قشر زنان را زنان سرپرست خانوار یعنی زنانی که همسر خود را از دست داده‌اند تشکیل می‌دهند. از میان رفتن خانوادۀ گسترده به صورتی پُر‌شتاب نیز زیان‌های زیادی داشته است زیرا این خانواده نقش اصلی را در تأمین همبستگی‌های اجتماعی ایفا می‌کرده است و با کنار رفتن آن باید نهادهای هدایت کننده دولت ملی جایگزینش می‌شده‌اند، در حالی که در اکثر کشورهای در حال توسعه در عین آنکه خانوادۀ گسترده به دلایل اقتصادی و لزوم تغییر شکل اسکان از میان رفته است، دولت‌های ملی آن قدر ضعیف یا آن قدر فاسد و دیکتاتور‌منش هستند که به هیچ رو نمی‌توانند جایگزین خانواده‌ها شوند. تغییر سن ازدواج به سوی بالا نیز که در جهت کاهش جمعیت و رسیدن به حد آرمانی جمعیتی بر اساس سیستم جهانی انجام شده است عموماً منشأ مشکلات بی‌شماری است در برخی از کشورها (نظیر کشورهای اسلامی) به دلیل محدودیت‌های اجتماعی و عرفی و دینی برای رابطۀ جنسی خارج از حوزۀ ازدواج این امر به عدم شفافیت و نامناسب شدن و فساد آن‌ها کشیده است که پی‌آمدهای بسیار منفیی در بر دارد و در برخی دیگر که محدودیت‌های عرفی–دینی در این زمینه کمتر است (برای نمونه در هندوستان و آفریقای سیاه) به گسترش شدید روابط میان جنسی به صورتی کاملاً بی بند و بار که نتیجۀ آن‌ همراه با فقر و پایین بودن فرهنگ بهداشتی این جوامع، گسترش شگفت انگیز بیماری ایدز است. در آفریقا در حال حاضر بیش از یک چهارم جوانان به این ویروس آلوده‌اند و در سالهای آینده احتمالا ده‌ها میلیون نفر از این بیماری خواهند مرد. وظیفۀ انسان‌شناس کاربردی در این میان به هیچ رو در قالب دخالت در حوزه‌های اخلاقی (که متولیان خود را دارد) تعریف نمی‌شود، بلکه در یافتن راه‌حل‌هایی متبلور می‌شود که بتوانند در این شرایط بحرانی مشکل روابط میان جنسیتی را به نحوی کمابیش مطلوب حل کنند.