امروز دیگر هیچ‌کس در امان نیست، گزارشی از سخنرانی ناصر فکوهی در مرکز تربیت معلم شهید رجایی کرمان

اشاره: پنج‌شنبه ۱۶ اسفند‌ماه ۱۳۸۷، به دعوت انجمن علمی- آموزشی معلمان علوم اجتماعی استان کرمان و واحد استانی انجمن جامعه‌شناسی ایران، ناصر فکوهی، دانشیار گروه انسان‌شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران و نایب‌رئیس انجمن جامعه‌شناسی ایران، در مرکز تربیت معلم شهید رجایی کرمان درباره «جهانی‌شدن و هویت» سخنرانی کرد. موضوع سخنرانی فکوهی درباره تاثیراتی بود که جهانی‌شدن در روند کنونی آن بر هویت‌های گوناگون می‌گذارد. آنچه در پی می‌آید متن خلاصه‌شده سخنرانی فکوهی در این جلسه است:

جهانی شدن در گفتمان عمومی به فرآیندی متاخر اطلاق می‌شود که از سال‌های دهه ۱۹۸۰ و همراه با انقلاب اطلاعاتی آغاز شده است. این گفتمان جهانی‌شدن را فرآیندی به سود همه افرادی می‌داند که بر روی کره زمین می‌زیند، چرا که آن را نوعی آگاهی یافتن به سرنوشت مشترک و تلاش مشترک برای بهبود موقعیت جهان تعریف می‌کند. اما در واقعیت، فرآیند جهانی شدن، در امواجی پی‌در‌پی از رنسانس و سپس با دوره روشنگری و انقلاب‌های صنعتی و سیاسی و استعمار و پدید‌آمدن موقعیت‌های شبیه‌سازی‌شده به اروپا در کشورهای حاشیه‌ای ایجاد شد. این فرآیند در مجموع فرآیندی منفی بوده است، زیرا جهان را با یک بن‌بست و مشکلات متعدد آسیب‌شناسانه روبرو کرده است. تا چند سال پیش به نظر می‌رسید که بن‌بست به کشورهای در‌حال توسعه محدود می‌شود، ولی بحران کنونی جهان پیشرفته نشان داد که امروز دیگر هیچ‌کس در امان نیست.

جهانی‌شدن با حرمت از محورهای اقتصادی در رابطه با فرهنگ، هدف اساسی خود را همسان‌سازی مصرف‌گرایانه با بهره از تفاوت‌دهندگی در مصرف قرار داده است به نحوی که مردم هر چه بیشتر شبیه به یکدیگر شوند در حالی که در توهم تفاوت داشتن با یکدیگرند. اما برای درک تاثیرات جهانی‌شدن بر هویت ابتدا باید به فهمی از هویت دست یابیم.

هویت از مشخصات مادی و معنایی و نشانه‌ای است که در یک فرد یا در یک گروه اجتماعی سبب می‌شود آن فرد یا آن گروه خود را نسبت به افراد یا گروه‌های دیگر متفاوت بداند و یا آن افراد و گروه‌ها، او یا آنها را از خود تفکیک کنند. هویت خود می‌تواند مثبت یا منفی باشد: هویت مثبت هویتی است که بر اساس مشخصات «اعتبار‌زا» در نظر «خود» یا در نظر «دیگری» ایجاد هویت در خود یا در دیگری می‌کند. هویت منفی هویتی است که همین کار را از طریق مشخصات «اعتبار‌زدا» انجام می‌دهد.
تشخیص اعتبار‌زا یا اعتبار‌زدا بودن یک مشخصه بنابر فرهنگ زمینه، بنابر موقعیت‌های زمانی- مکانی و بنابر فرد یا گروه مورد‌نظر متفاوتند و لزوماً اجماع و هم‌پوشانی در قضاوت نسبت به هویت وجود ندارد. فاصله گرفتن نقطه‌نظرهای اعتبار‌دهنده یا اعتبار‌زدا در فرآیند‌های دو یا چند‌سویه هویت‌زایی تا حدی طبیعی و ناگزیر است، اما از حدی به بعد سبب بروز مشکلات هویتی در یک جامعه می‌شود. شکل بروز مشکلات هویتی ایجاد بحران‌های هویتی است یعنی به وجود آمدن ابهام در تشخیص و عمل کردن فردی یا اجتماعی بر اساس هویتی که فرد یا گروه برای خود قائل است یا دیگران درباره او یا آنها قائل‌اند.
یکسان‌سازی هویت‌ها
جهانی‌شدن فرآیند تاثیر‌گزاری دو جانبه‌ای بر هویت دارد: از یک‌سو، جهانی شدن، هویت‌ها را کاهش داده و آنها را به حداقل‌های ممکن تقلیل می‌دهد تا بتواند واحد‌های انسانی هر چه بزرگ‌تری ایجاد کند. این قانونی است که با حرکت از فرد به جامعه، هر اندازه جامعه بزرگتر شود، نیاز به هویت‌های بزرگ‌تری را برای سازمان دادن به جامعه سبب شده و معنای این بزرگ‌شدن هویتی تقلیل‌یافتگی گروه کمابیش گسترده‌ای از مشخصاً در مخرج مشترک آنها و بنابراین سبب کاهش هویتی یا شباهت است.
شباهت ظاهری یا محتوایی، سبب ضابطه‌مند شدن، موقعیت‌ها شده و یکسان‌سازی موقعیت‌ها و نیاز‌ها سبب شباهت مصرف می‌شود که خود با بالا‌بردن امکان تولید انبوه مارژ سود را نیز بالا می‌برد اما خلاقیت و اندیشه را که حاصل برخورد اندیشه‌ها و کنش‌ها و تفاوت میان کنش‌گران فردی و اجتماعی است پایین می‌آورد.
شباهت‌سازی یا یونیفورم‌کردن شیوه‌ای در تقلیل اندیشه است که می‌تواند در سازوکارهای ذهنی یک جامعه به‌ویژه در زبان و سیستم‌های نشانه‌ای و یا در سازوکارهای مادی یک جامعه نظیر اشکال مادی زیست و حرکات کالبدی بروز کند. شباهت عامل بالا‌رفتن سازمان‌یافتگی و نظم است، اما عامل کاهش خلاقیت و فقر اندیشه و فرهنگ نیز هست.
هویت‌های متفاوت در کنار یکدیگر
بر خلاف شباهت، تفاوت ذاتاً می‌تواند در معنای هویت قرار بگیرد. تفاوت، سبب اندیشیدن می‌شود زیرا مقاومت در اندیشه و در کنش‌ها و ذهنیت‌ها را ایجاد می‌کند. در پاسخ به این پرسش که چرا «خود» با «دیگری» متفاوت است، اندیشه زاده می‌شود. تفاوت، عامل غنی‌ شدن اندیشه و خلاقیت و آزادی است. با این وجود تفاوت می‌تواند عامل بی‌نظمی و اغتشاش و بر هم‌ریختگی و از این راه عامل ترس و وحشت و نفرت نیز بشود. بدین‌ترتیب تفاوت می‌تواند به بیگانه‌ترسی‌ها، نژاد‌پرستی‌ها و تحقیر دیگری به مثابه تنها راه درک دیگری منجر شود، و این امر در عمل می‌تواند به حد بالایی از خشونت‌های روانی و عملی برسد.

کالایی‌شدن هویت: واقعیت و توهم

جهانی‌شدن برای رسیدن به بیشترین سود باید به بیشترین حد، هویت‌ها را کالایی کند، به عبارت دیگر باید به بیشترین حد ایجاد هویت را به مصرف مادی انسان‌ها به صورت فردی و به صورت گروهی پیوند دهد. تناقض در اینجا در آن است که هر اندازه انسان‌ها به یکدیگر شبیه‌تر شوند، خلاقیت در آنها کاهش یافته و بنابراین در پی تنوع کمتری بوده و قاعدتاً باید مصرف یکسانی داشته باشند که این امر مصرف را محدود می‌کند و هر چند می‌توان مارژ سود را با تولید انبوه بالا ببرد، اما به دلیل عدم نیاز به تفاوت‌یابی، از سوی دیگر مصرف را به صورت مطلق کاهش می‌دهد. راه‌حل این امر در نوعی خاص از تفاوت‌یابی هویتی است که باید آن را تفاوت‌یابی هویتی از خلال تفاوت‌یابی کالایی نامید.
در این راه، «تنوع» که عموماً در پدیده «مد» خود را نشان می‌دهد، بدل به سازوکاری می‌شود که نوعی توهم تفاوت را جایگزین تفاوت می‌کند. توهم تفاوت با تفاوت مرزهایی باریک و در بسیاری نامحسوس دارد. برای این امر نیاز بدان وجود دارد که تنوع هر چه بیشتر در «شکل» متمرکز شود و محتوا را فدا کند. بنابراین آن سوی دیگر کالایی شدن هویت، تنوع شکلی به زیان یکسان‌شدن محتوایی است. شکل بروز بیرونی این فرآیند، اهمیت یافتن مبالغه‌آمیز گروهی از نشانه‌ها است که ساده‌ترین و کم‌هزینه‌ترین تغییرات در آنها برای ایجاد توهم تفاوت ممکن باشد. این اشکال عمدتاً در سبک زندگی و در رفتارهای روزمره خلاصه می‌شود: خوراک، پوشاک، شیوه‌های سخن‌گویی، رفتارهای جمعی در آداب و معاشرت. انسان شناسان بر این روند نام مناسکی‌شدن فرآیند‌های زیستی می‌گذارند که به معنای کلیشه‌ای و قالبی شدن این فرآیندها است.
آیا راه خروجی از این منطق وجود دارد؟
این پرسش همچون پرسیدن آن است که آیا راه خروجی از جهانی شدن وجود دارد. پاسخ در هر دو مورد یکی است: اگر معنای خروج را از میان بردن موقعیت‌های جهانی و شرایط تولید و بازتولید آن به صورت مطلق بدانیم پاسخ ما به این پرسش منفی است مگر در صورت بروز موقعیت‌های استثنایی و بنابر تعریف غیر‌قابل پیش‌بینی. اما اگر معنای این حرف، تغییر و تعدیل فرآیندهای مزبور باشد، پاسخ مثبت است. راه خروج در مورد اخیر، نه از خلال خروج مکانیکی یا کنار‌گذاشتن مطلق آن یا سازوکاری شکلی، بلکه از طریق تغییر محتوایی آن و در روندی تدریجی و دراز مدت امکان‌پذیر است.
چه باید کرد؟
جهانی شدن در آن واحد یک شانس برای تفاوت‌زایی و بهره‌برداری مناسب از این تفاوت برای خلاقیت است و هم یک خطر برای حرکت به سوی شباهت‌یابی و از دست دادن خلاقیت‌ها و یا از دست دادن قدرت کنترل تفاوت و رفتن به سوی اختلال و آنومی. در این شرایط، تنها راه رسیدن به موقعیتی نسبتاً تثبیت‌شده در جهانی‌شدن، درک موقعیت‌های پیچیده آن در ظرف‌های نسبی و مکانی- زمانی کوچک است. به عبارت دیگر امروز هر چه بیشتر ما به اهمیت موقعیت‌های محلی و «حاشیه‌ای» به نسبت موقعیت‌های مرکزی و محوریت‌یافته پی می‌بریم و باید بتوانیم از این موقعیت‌ها که در آن واحد هم تفاوت را دارند و هم مدیریت تفاوت را، استفاده کنیم تا به موقعیت‌های خلاق رسیده و از در افتادن به وضعیت جهان‌های هویتی و بی‌هویتی‌های خطرناک رهایی یابیم.