شرایط موجود در کشور هنوز خبر از عدمتوافق بر سر موضوعهای بسیار زیادی میدهد: از شیوه مذاکرات هستهای گرفته تا رویکرد اقتصادی و چگونگی مدیریت یارانهها؛ از وضعیت فرهنگ و آنچه «اخلاق» نامیده میشود و در صورت ظاهری افراد متمرکزشده، گرفته تا روشنشدن تکلیف شبکه اینترنتی که هم آن را میخواهیم چون چارهای جز خواستنش نداریم و هم همه وسایل را برای محدودیتش گرد آوردهایم؛ از مانعتراشی هرروزه برای دولت منتخب، حتی در مسایل زندگی خصوصی مسوولان کشور، بدون توجه به پیامدهای بلندمدت این امر گرفته تا نشاندادن واکنشهای سرسختانه و جنجالساز در سطح بینالمللی بر سر «رخداد»هایی کودکانه. و این فهرست را پایانی نیست. برای بسیاری از مردم ما، دومخرداد، خاطره دولتی را القا میکند که تلاش میکرد اصلاحات و اعتدال را راه و روش خود قرار دهد؛ با وجود این، اغلب کسانی که این خاطره را از آن دولت دارند، هیچ توهمی نسبت به گذشته و حال کنشگران آن و میزان قابلیت و تاثیرگذاری آنها نداشته و ندارند. هم از اینرو امروز نیز توهمی نسبت به قابلیتها، موقعیتهای گذشته و حال کنشگران دولت اعتدال ندارند، با وجود این از این دولتها حمایتی مشروط میکنند زیرا میدانند راهی جز این حمایت برای آینده کشور نیست؛ زیرا هم آنموقع و هم امروز میدانستند و میدانند که در پشت تندرویها و افراطیگریهای مخالفخوان، نه باور به راه و روشهایی دیگر، بلکه منافع اقتصادی کوتاهمدت نهفته است که ممکن است بحران تحریم را تا سالهای سال ادامه دهد تا محتکران بتوانند بر غم فقیرشدن هرچهبیشتر مردم زیر فشار اقتصادی سودهای بیپایانی را نثار خود کنند. این منطقی بوده است که نهفقط در کشور ما بلکه در همه کشورهای جهان وجود داشته است که مصیبت یک گروه، شانسی برای دیگران بهشمار میآید که بهسرعت بر قدرت و ثروت خود بیفزایند. باز به همین دلایل، جای شگفتی نبود و نیست که دولتهایی که تمایل به رفتاری نسبتا عاقلانه دارند و بهجای آن تندرویهای عوامگرایانه، تلاش میکنند بر اساس اعتدال و منطق عمل کنند، دایما با فشار نیروهایی روبهرو باشند که سالهاست بدون هیچ واهمهای و خواسته یا ناخواسته همسو با دشمنان کشور بهویژه جناحهای تندرو و نظامیگرای آمریکا و دولت آپارتایدی صهیونیستی حاکم بر فلسطین، هر کاری میکنند که این پهنه روی آرامش به خود نگیرد. در این حال، نوسانهای اقتصادی و بیآرامی بازارهای ارزی و مالی، ناتوانی از مدیریت اجرایی از جمله بهدلیل برجاماندن میراثی نادرست از مدیریتی عوامگرا که بسیاری از دستاوردهای صدسال عقلانیت مدرن را بر باد داد، بر این همه افزوده میشود که نومیدی را به انفعال اجتماعی تبدیل کند؛ انفعالی که بسیار خطرناک است، هم در کوتاه و هم در بلندمدت. با وجود این، اصلاحات و اعتدال نه دیدگاههایی مشخص و با مرزهایی تعریفشده در عمل یا در نظر که تنها راههای برونرفت از این مشکلات بهشمار میآیند. دومخرداد، یک نماد برای چنین ضرورتی است.
سرمقاله روزنامه شرق سوم خرداد ۱۳۹۳