لوئیک وکان ترجمه ناصر فکوهی
پیر بوردیو یکی از صاحب اندیشانی بود که به حیات روشنفکرانه فرانسه الگو می بخشید(…)ا و استاد کلژ دو فرانس و یکی از مهم ترین جامعه شناسان نسل خود به حساب می آمد. الگوهایی که وی درباره «عادتواره» و «سرمایه فرهنگی» عرضه کرد، بر آن بودند که چگونگی بازتولید روابط سلسه مراتبی و سلطه را درون میدان های مختلفی که هر جامعه ای را می سازند، نشان دهند.
در ایالات متحده کتاب «تمایز، نقد اجتماعی داوری» مشهورترین اثر وی در نزد نخبگا ن به شمار می آید. اما شهرت بوردیو به گروه بزرگی از مخاطبان غیر دانشگاهی نیز کشید و این به دلیل نوشته های او علیه سیاست های اقتصادی نولیبرالی در بازار بود؛ نوشته هایی که اغلب آنها در انتشارات لیبر داژیر به انتشار رسیدند. بوردیو در «انسان دانشگاهی» و برخی نوشته ها دیگر خود نیز روش های جامعه شناختی خود را به تحلیل روشنفکران کشاند.البته نچه از این تحلیل ها بیرون می آمد، کمتر تصویری مثبت از آنها ارائه می داد. بوردیو با جدول های آماری و نثری اغلب پیچیده، بزحمت می توانست استعداد خود را در به سخره کشیدن، مخفی کند.
لوئیک واکان (Loïc Wacquant) شاگرد پیشین وی که به همراه بودیو کتاب «فراخوانی به جامعه شناسی بازتابندگی»( An invitation to reflexive sociology) راتالیف کرده است ، استاد جامعه شناسی در برکلی کالیفرنیا است. واکان در یک گفتگوی تلفنی که چند ساعت پس از مرگ بوردیو از پاریس با وی انجام شد، درباره زندگی، آثار و میراث بوردیو سخن می گوید:
– برای آمریکایی ها مشکل است که میزان نفوذ و اهمیت بوردیو در فرانسه را درک کنند. گا ه او را با ژان پل سارتر مقایسه می کنند. و هر چند این مقایسه چندان مناسب نیست، اما نمی توان انکار کرد که بوردیو در سال های اخیر موقعیتی مطلقا محوری پیدا کرده بود. شما چگونه می توانید نقش او را مشخص کنید؟
– روزنامه لوموند، مهم ترین روزنامه فرانسه، انتشار شماره خود را به تاخیر انداخت تا بتواند خبر درگذشت پیر بوردیو را در صفحه اول خود کار کند. نخست وزیر و فراکسیون های مختلف چپ فرانسه تسلیت گفتند. بوردیو اصرار زیادی داشت تا محصول اندیشه علمی و جامعه شاختی خود را در برخورد با مسائل اضطراری جامعه مشاهده کند. بوردیو، در هفت ، هشت سال اخیر به شخصیت عمومی مهمی در مباحث مهم کشور فرانسه و همچنین در سراسر اروپا و به خصوص در آلمان تبدیل شده بود، کشوری که شهرت وی در آنجا حتی از فرانسه نیز بیشتر بود. بوردیو علیه این بینش ایدئولوژیک جدید سخن می گفت که به آن نام نئو لیبرالیسم داده اند، یعنی این که بازار را راه حل همه چیز بدانیم. او تحلیل های خود را درباره حوزه های دانش، هنر، رسانه ها، آموزش و پرورش، ارائه می داد تا نشان دهد که محافظت کردن از این حوزه ها در برابر اثرات مخرب و ضد دموکراتیک کالایی شدن در آینده، ضروری است. بوردیو بر آن بود که به بیشترین تعداد از مردم ابزارهایی را بدهد تا بتوانند خود درباره سرنوشت خویش بیاندیشند، ابزارهایی انتقادی برای زیر سئوال کشیدن افکار و گفتما ن های حاضر و آماده؛ هدف او از این کار آن بود که مردم بتوانند بدین ترتیب و به صورتی جمعی خود را درون بحث و جدل های مدنی دخالت دهند و از روشنگری عقلانیت بهره ببرند. من گمان می کنم، بوردیو بر آن بود که با قدرت تمام ما را به سوی دورانی از یک روشنگری جدید هدایت کند. او متعهدانه در راه عقلانیت، دانش، و برای نقشی که باید در جوامع معاصر بر دوش آنها قرار داد، مبارزه می کرد.
– توصیفی که شما از وی ارائه می دهید، بسیار بر این اندیشه اش که فعالیت های خود را نه فلسفه بلکه علوم اجتماعی می دانست، انطباق دارد. او به شدت سنت فرانسوی روشنفکر همه فن حریف را به زیر حملات خود می گرفت. به نظر شما چگونه می توان این تمایل وی را به دقت علمی با فعالیت های سیاسی اش در دهه ۱۹۹۰، سازش داد؟
– تغییری در شکل کار او در این سال ها ظاهر شده بود، اما محتوا همواره ثابت بود. اگر به نخستین کار وی درباره روستائیان الجزایر در دوران استعمار و بازارها و جنگ ملی گرایانه نگاه کنید( کاری که در اوایل دهه ۱۹۶۰ منتشر شد)، هیچ کس را نمی توانستید در آن دوران پیدا کنید که به سراغ موضوعی چنین مناقشه برانگیز برود. اما اگر همین کار را بخوانید می بینید که وی در عین حال کاری بسیار دقیق، به دور از هیجان درباره تغییر این جامعه ارائه داده است. از همان ابتدا، وی رویکردی کاملا خنثی، روش مند ترین رویکرد ممکن برای پرداختن به مسائلی بود که پر تنش ترین مسائل جامعه را تشکیل می دادند. این را ما در کار بعدی او درباره نظام آموزش نیز می بینیم. در ماه مه ۱۹۶۸، جوان ها روی سنگر های خیابانی، کتاب «وارثان» او (تحلیلی درباره زندگی دانشجویی در فرانسه )را در دست داشتند. تحلیل مستحکم بوردیو درباره نظام آموزشی به آنها ابزاری می داد که زندگی و جامعه خود را درک کنند. آنچه در سال های دهه ۱۹۹۰ تغییر کرد، شکل و شیوه بیان او در قالب مدنی کارش بود. او کاملا این حس را داشت که ما در موقعیت حساسی به سر می بریم و بسیاری از نهادهای عدالت اجتماعی و حمایت از مردم که دولت رفاه بر پا کرده بود در معرض نابودی سریع قرار دارند. به همین دلیل نیز بوردیو شروع به نوشتن به شیوه ای متفاوت کرد، شیوه ای صریح تر تا بدین ترتیب بتواند بر مباحث عمومی درباره مسائلی چون صندوق های بازنشستگی، رسانه ها، آموزش و پروزش و غیره تاثیر بیشتری بر جایی بگذارد.
– بدون آنکه خواسته باشیم اندیشه بوردیو را به زندگی اش تقلیل دهیم، آیا می توانید از سرچشمه ای شخصی در این آمیزه عقلانیت خونسردانه و شور سیاسی، نام ببرید؟
– بوردیو سرنوشت اجتماعی منحصر به فردی داشت، او از یک محیط روستایی، از یک روستای کوچک و دور افتاده، از دورترین نقطه نسبت به مراکز قدرت فکری ریشه گرفته بود. او لهجه غلیظ جنوب فرانسه را داشت و اولین کسی بود که در خانواده شان تحصیلات دانشگاهی اش را به پایان رسانده بود.. با این وصف، بوردیو، به موفقیتی بی نظیر در نظام آموزشی دست یافت. شاید اگر وی خاستگاه دیگری داشت، می توانست به یک فیلسوف، به نوعی به یک سارتر دوم تبدیل شود. اما به دلیل زادگاهش، او هرگز نتوانست با محیط دانشگاهی که با زندگی وی انطباق نداشت، احساس راحتی کند. برخورد وی با جنگ الجزایر تعیین کننده بود. بدین ترتیب بود که وی از فلسفه، از زندگی با تاملی سر در گریبان، فاصله گرفت و به سوی جامعه شناسی روی آورد، جامعه شناسی که برای وی رشته ای کاملا متعهد در پژوهش های تجربی بود. جامعه شناسی انسان را وا می داشت به صورت نظام مندی در مسائل جامعه دخالت کند، همه چیز را بسنجد و مشاهده کند، با مردم گفتگو کند، نه همچون فیلسوفان که بر فراز جامعه پرواز می کردند. و این را هم بگوئیم که در سال ها دهه ۱۹۶۰، جامعه شناسی در فرانسه رشته ای مرده و حاشیه ای شده به حساب می آمد. در واقع حرکت از فلسفه به سوی علوم اجتماعی در آن زمان نوعی سقوط فکری به حساب می آمد. اما آمیزه ای که بوردیو از فنون کار میدانی و تحلیل آماری به وجود آورد، وی را در موقعیتی ممتاز قرار داد.
– یکی از مهم ترین بخش های کار بوردیو که بیشترین جذابیت را برای او داشت، تحلیل جامعه شناختی وی بر روشنفکران بود؟
– برای بوردیو تحلیل مسائل و مناقشات زندگی دانشگاهی امری مطلقا ضروری بود. مسئله این است که اگر ما ندانیم که چه چیزهایی به ما تعیین می بخشند، چگونه شیوه اندیشیدن ما شکل می گیرد، و این شیوه چه ارتباطی با منافع حرفه ای ما، با گرایش ها و با تعلق ما به رشته ای خاص و غیره دارد، یعنی اگر ما به وسیله چنین مسائلی روشن بینی خود را از دست داده باشیم، چگونه می توانیم درباره چیزهای دیگر تحلیلی دقیق عرضه کنیم؟ آثار بوردیو بسیار بحث بر انگیز بود و بسیاری از همکارانش که تمایلی نداشتند زیر میکروسکوپ تحقیقات وی قرار بگیرند به شدت علیه وی مبارزه کردند. او از دانشگاهیان می خواست که در آن واحد دارای دقت دانشگاهی و استقلال باشند و در عین حال تعهد خود را نیز فراموش نکنند، تعهدی که به نظر وی آنها نسبت به جامعه داشتند و باید نتایج کار خود را در اختیار مردم می گذاشتند، کاری که خود او بر اساس دقتی روشنفکرانه و نه بر اساس پژوهشی که رویکردی شخصی در آن باشد و در پی شهرت رسانه ای باشد، انجام داد.
– بوردیو در آخرین مرحله از عمر پژوهشی خود به چه کاری مشغول بود؟
– این شاید غم انگیز ترین موضوع در رابطه با او باشد: اینکه وی در حالی ما را ترک کرد که تعداد بی شماری ایده و پروژه جدید داشت. او چند ماه پیش از مرگش، کتابی در فرانسه با عنوان: «علم علم و بازتابندگی» منتشر کرده بود که تحلیلی جامعه شاختی از جامعه علمی بود و در آن با انتقادی دقیق درباره تمام میدان « مطالعات علمی» در طول دهه اخیر روبرو هستیم. سه کتاب دیگر در هفته های آینده منتشر خواهند شد:نخستین این کتاب ها کتابی پانصد صفحه ای، فشرده ای از نوشاه های سیاسی او، با عنوان «سخنرانی ها(۱۹۶۱-۲۰۰۱)» است. دومین کتاب یک کتابنامه از کارهای وی است شامل شرح ۴۵ کتاب و ۵۰۰ مقاله وی می شود. و سرانجام کتاب سومی که بوردیو درحال اتمام آن بود، درست پیش از آنکه به سرطان مبتلا شود، و عنوان آن، رقص مجردان (Le Bal des Célibataires) بود. کتابی شامل مجموع مقالاتی جامعه شناختی از او درباره روستای زادگاهش. او کتاب را با توصیف مجلس رقص جمعه شبی آغاز می کند که در آن بوردیو بر این نکته تاکید می کند که بسیاری از مردان نمی رقصند زیرا آنها «قابل ازدواج» نیستند. او از این نکته آغاز می کند تا تحلیلی از روابط زناشویی، تغییرات خانواده، کاهش ارزش نمادین روستائیان و غیره عرضه کند. این مردان همسایگان و دوستانی بودند که او با آنها بزرگ شده بود. کتاب بوردیو، کتابی است زیبا و صمیمانه اما در عین حال باید آن را یک اثر فوق العاده در حوزه مردم شناسی به حساب آورد.
– آیا خوانندگان بوردیو می توانند امید خواندن نوشته هایی پس از مرگ را از وی داشته باشند؟
– یک دست نویس پایان نایافته درباره مانه(Manet) که بوردیو سال ها بر آن کار کرده بود از وی باقی است. در این دستنوشته، بوردیو نشان می دهد که انقلابی که با آثار مانه در زمینه هنر نقاشی بر انگیخته شد، معادل همان انقلابی بود که فلوبر در ادبیات ایجاد کرد. این یکی از مضامینی بود که پرداختن بوردیو به آن بسیار معنا دار است. زیرا باید گفت که وی در علوم اجتماعی همان کاری را کرد که مانه و فلوبر هر یک در حوزه های خویش به انجام رساندند. به گمان من سی تا پنجاه سال طول خواهد کشید تا ما بتوانیم تمام تاثیرات کارهای بوردیو را به کار گیریم.
منبع:
Loïc WACQUANT parle de l’influence de Pierre BOURDIEU,
décédé mercredi, et de ses derniers projets.
Par Scott McLemee : The Chronicle of higher education, 25 janvier 2002
Loïc Wacquant Discusses the Influence of Pierre Bourdieu, Who Died Wednesday, and His Last Projects. [Traduction Marie Meert pour Les Pages Bourdieu]