پاره های اندیشه و هنر (۱۷): قوم‌محوری

 ژیل فرول/ برگردان ناصر فکوهی

واژه قوم‌محوری (ethnocentrism) واژه‌ای جدید است که در سال ۱۹۰۶ به وسیله ویلیام سامنر(William Sumner) در فالکویز (Folkways) ساخته شد و منظور از آن موضع کسانی است که معتقدند شیوه زندگی‌، رفتارها و اندیشه آن‌ها باید به نسبت دیگران اولویت و برتری داشته باشد.

قوم‌محوری بر یکسان پنداشتن پدید فرد و گروه او و بر اطمینان به برتری برخی از ارزش‌ها، باورها یا بازنمایی‌های یک گروه نسبت به گروه‌های دیگر استوار است و رویکرد یا قابلیتی است، ذهنی که به افراد گروه نخست امکان می‌دهد با استناد به قواعد و هنجارهای متعارف خود درباره دیگری قضاوت و داوری کنند. بدین‌ترتیب بوده است که در طول تاریخ گروهی خود را «متمدن» و بقیه را «بربر» نامیده‌اند و به نام حفظ نوعی آرمان «پاکی» و «خلوص» یا «اصالت» میان خود و دیگران مرزکشی کرده‌اند. همانگونه که ملویل هرسکویتس(Melville Herskovits) و آلفرد کروبر(Alfred Kroeber) و یا کلود لوی-استروس نشان داده‌اند، چنین رفتاری در هماهنگی با نفی تنوع فرهنگی بوده و عموما باید آن را مترادف با نابردباری و بیگانه‌ترسی‌، نژادگرایی و کلیشه ساختن از دیگران دانست.

ژیل فرول(Gilles Ferréol) – استاد جامعه شناسی دانشگاه پواتیه

منبع :

  • Ferréol, G., Jucquois, G., 2003, Dictionnaire de l’altérite et des relations interculturelles, Paris, Armand Colin.