نظریههای بدن/ بخش بیست و یکم/ انسانگرایی و روشنگری/ با همکاری بهنام پاشایی[۱]
کتاب «فلسفه در اتاق خواب» مارکی دوساد داستان دختر نوجوانی است که به قلعهای برده میشود تا به او آموزشهای جنسی داده شود. ولی این آموزشهای جنسی توسط افراد و در قالبها و روشهایی اعمال میشود که کاملا در تضاد با کل قرارداد و عرف اجتماعی هستند و شورشی علیه تمامی قوانین اجتماعی قلمداد میشوند. اولین نکتۀ مهم در این مورد جداسازی لذت جنسی از کارکرد تولیدمثلی است. به عبارت دیگر این فرض که لذت جنسی صرفا غریزهای برای تولید مثل است به زیر سوال میرود. این کارکرد چیزی است که در رفتار انسانی به صورت یک ایده مطرح شده و سپس طی فرایندی که پیر بوردیو از آن به عنوان «طبیعی کردن فرهنگی» یاد میکند، دوباره به طبیعت منتقل شده است. اما مشکل این است که مطالعههای پیشرفتۀ جانورشناسی هیچ یک از این نظریههای ساخته شده، از جمله اینکه هدف از غریزۀ جنسی انسان بازتولید آگاهانۀ حیات است، را تایید نمیکنند. برای تایید این مورد باید بتوان در مطالعههای جانورشناسی مدرن به این نتیجه رسید که رفتار جنسی جانوران به صورت آگاهانه برای تولید مثل انجام میگیرد. گروهی از رفتارهای جنسی مثل تجاوز جنسی، تجاوز جمعی، خشونت در روابط جنسی، همجنسگرایی و رابطه با محارم، که میپنداشتیم در انسانها نتیجۀ انحراف از طبیعت هستند، در جانوران نیز وجود دارند. این موضوع یک جابهجایی را موجب میشود چون در نظریههای شکل گرفته بسیار منطقی به نظر میرسید و بر اساس آن همه چیز در جایگاه خود قرار داشت. در واقع انسانها به زن و مرد تقسیم میشدند که میتوانستند با یکدیگر مبادلۀ جنسی انجام دهند و بعد از این مبادله باز تولید جنسی صورت بگیرد، در حالی که تمام این موارد در طبیعت وجود دارد. برای مثال در موجودات تک جنسیتی یا اشکال باز تولیدی که بر اساس رابطۀ جنسی نیستند، دو واحدی که با هم ترکیب میشوند تا واحد سوم را به وجود آورند با هم هیچگونه تماس مستقیم برقرار نمیکنند. در حقیقت آنچه که به آن طبیعی گفته میشود چیزی است که انسان به صورت فرهنگی تجربه کرده و بعد آن را به طبیعت منتقل کرده و از آن یک امر طبیعی ساخته است. یعنی پس از آنکه امر طبیعی ساخته شد، دوباره به فرهنگ منتقل میشود و بر اساس امر طبیعی سرکوب فرهنگی انجام میگیرد. مفهومی که به تفصیل در کتاب «تاریخ نظریات جنسی و تاریخ به وجود آمدن هنجارهای جنسی» [۱] میشل فوکو میتوان یافت. از نظر فوکو انسان مفاهیمی ساخته و به طبیعت منتقل کرده، به آن طبیعت ارجاع داده و سپس دوباره به فرهنگ بازگردانده و از آن هنجارهایی را ساخته تا گروههای انسانی که با دیگران همخوانی ندارند را طرد کند. این اهمیت اندیشۀ فوکو را نشان میدهد چرا که در دورهای از این وضعیت سخن میگفت که هیچ یک از مطالعههای جانورشناسی مورد اشاره وجود نداشت و او آن را تنها بر اساس انتزاع (abstraction) ترسیم کرده بود و اثبات آن چند دهه بعد صورت گرفت. نظریهای که خود نمیتوانست آن را ثابت کند چون ابزارهای کافی برای اثبات نداشت ولی بر اساس یک انتزاع ذهنی به آن رسیده بود. مارکی دو ساد نیز روابط و نقشهایی را ترسیم میکند و تخطیهای اجتماعی بسیاری را در روابط جنسی وارد میکند. روایت کتاب «فلسفه در اتاق خواب» شوکآور است چون دقیق و با کلماتی کاملا روشن شرح داده میشود و تخطیهایی که از آنها نام بردهایم؛ مثل زنا با محارم ، همجنسگرایی و … بدون کوچکترین پوششی رخ میدهند. دوساد شرح میدهد که چگونه تمام موارد غریزی که برای انسان طبیعی هستند، طرد و کنار گذاشته شدهاند و براساس آنها یک نظام سرکوب به وجود آمده است. یکی از ایدههای جالب در این کتاب که هنوز هم با آن مواجهایم، مسئلهای زبانشناختی است که در آن برای رفتارهای جنسی در اندامهای جنسی مختلف حداقل دو واژه وجود دارد. در زبان ساد یک واژه به عنوان واژۀ فنی و واقعی و واژۀ دیگر در قالب پزشکیِ محترمانه است. واژۀ محترمانه اندام را از واقعیت خود خالی میکند و آن اندام و آن رابطه را به یک اندام با رابطهای خنثی تبدیل میکند و لذت از آن حذف میشود. این مسئله در تمام زبانها و از جمله در زبان فارسی نیز وجود دارد. بنابراین میتوان به یک اندام با واژهای اشاره کرد که بلافاصله به آن بار جنسی میدهد و میتوان به همان اندام با واژهای اشاره کرد که بلافاصله به آن مفهوم پزشکی میدهد. برای مثال بیان واژههای سرطان و کنسر (cancer) در دو موقعیت متفاوت قرار میگیرد. نه تنها در زبان فارسی بلکه در تمام زبانهای دیگر نیز واژۀ سرطان تابویی است چرا که در داخل خود مفهوم مرگ را دارد. البته از آنجایی که امروزه سرطانها قابل معالجه شدهاند این حریم تابویی در تعداد زیادی از کشورهای اروپایی و آمریکایی تغییر کرده و به همین دلیل است که امروزه اظهار خشک و مستقیم این واژهها تابوهای گذشته را در خود ندارد. بنابراین ساد نحوۀ به کارگیری واژه را مطرح میکند که نمونهای از تبلیغ یک بدن شورشی است. شورشی که مدام شدیدتر میشود و در اندیشۀ نیچه در اوج خود قرار میگیرد. این عصیان و اینکه چطور باید بدن خود را آزاد کرد، به صورتهای مختلف و به وسیلۀ افراد متفاوت وجود دارد و در اندیشۀ ساد بصورت تقابل لذت فردی و لذت جمعی مشهود است. در لذت اجتماعی همآغوشی یا رابطۀ جنسی متعارف باید به تولید مثل منجر شود. بنابراین رابطهای که به تولید مثل ختم نشود از لحاظ اجتماعی لذت جنسی ندارد و انحراف جنسی محسوب میشود. به عبارتی میزان قبح رفتارهای جنسی به ارتباط مستقیم آنها با تولید مثل یا تولید لذت جنسی پیوند میخورد. به همین صورت است که همجنسگرایی به عنوان لذت جنسیِ بدون تولید مثل طرد شده و نمیتواند مطرح شود. چون در این نوع رابطه لذت جنسی به صفر میرسد هرچند که لذت فردی ممکن است در آن بسیار بالا باشد. در واقع در اندیشۀ مارکی دوساد تقابل لذت فردی و لذت اجتماعی به صورت گسترده مطرح میشود.
پانویسها:
به نقل از ویکی پدیای فارسی
[۱] تاریخ سکسوالیته (به فرانسوی: Histoire de la sexualité) کتابی از میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی است. فوکو در این کتاب به واکاوی تاریخی جنسیت پرداخته و چگونگی سانسور و سرکوب آن را تا به امروز مورد تحلیل قرار داده است.
[۱] نظریههای بدن/ بخش بیست و یکم/ انسانگرایی و روشنگری/ دی ماه ۱۳۹۷/ درسگفتار ناصر فکوهی / آمادهسازی برای انتشار، ویرایش نوشتاری و علمی: بهنام پاشایی _ تیر ماه ۱۴۰۳