- از منظر جنابعالی، جایگاه جذب نخبگان در فرایند توسعه کجاست؟
توسعه به نظر من بر اساس دو نیروی اجتماعی بزرگ هدایت میشود. نخستین این دو، مردم در پایه اجتماعی هستند به ویژه طبقه متوسط که باید بر روی تربیت و آموزش و به روز بودن و برخورداری آنها از رفاه و آموزش و پرورش مناسب تاکید کرد. این بخش مهم و اصلی در هر جامعهای است. دوم، نخبگان، یعنی کسانی که به هر دلیلی چه برخورداری از هوش طبیعی و چه برخورداری از سرمایه خانوادگی و شانس و غیره، نسبت به مردم عادی برتری در شناخت و موقعیت دارند و بسیار برای توسعه مهم هستند، اما اصل نیستند زیرا نخبگان را میتوان به ویژه در جهان کنونی از طریق فرایندهای مهاجرت جذب کرد و افزون بر این گروه حاکم در اکثر جوامع به طبقه نخبگان تعلق ندارند یعنی لزوما نه با هوشترینها هستند و نه ثروتمندترین اما باید قابلیت مدیریت و سیاستگذاری درست داشته باشند . بنابراین به باور من طبقه متوسط و میانی است که پایه اساسی هر جامعه را تشکیل میدهد و باید فرهنگ مناسب و عقلانیت و شجاعت و اخلاق بالایی داشته باشد. و البته نخبگان هم اهمیت خود را دارند اما همیشه اگر کلیت جامعه مناسب باشد و محیطی صمیمی، دموکراتیک و اخلاقی داشته باشد نخبگان هم در خود آن جامعه و هم از جوامع دیگر تمایل به خدمت کردن در چنین جامعهای دارند. البته اگر منظور شما اهمیت فناورانه نخبگان است، روشن است که این اهمیت از اهمیت مردم عادی بیشتر است ولی برای توسعه موقعیت بهتر طبقه متوسط و پایین مهمتر از وضعیت نخبگان است.
- تا چه اندازه فرایند سیاستگذاری حوزه توسعه در جذب نخبگان را کارآمد میدانید؟
اگر منظورتان جامعه ایران است، بسیار ضعیف. دلیلش نیز در آن است که سیاستهای اعمال شده به جای آنکه وضعیت عمومی کشور یعنی وضعیت طبقات متوسط و پایین را در نظر بگیرند و به حوزههایی چون آموزش و بهداشت و سلامت مردم توجه کنند، حوزههای سودجویی و مالی را تقویت کردهاند با این تصور که این امر نخبگان را جذب میکند در حالی که نخبگان ترجیح میدهند در جامعهای سالم و امن و با ثبات زندگی کنند و حتی پول کمتری بگیرند تا پول بیشتری بگیرند اما با بیثباتی و فقر و بیاخلاقی طبقات اجتماعی فرودست روبرو باشند. سرمایهگذاری به عبارت دیگر اگر درست انجام بگیرد و رفاه عمومی را هدف قرار دهد وضعیت نخبگان نیز بسیار بهتر خواهد شد ولی نه برعکس.
- نگاه بسته سیستم به توسعه مانع جذب نخبگان است یا مشکل از مولفههای دیگری تشکیل شده؟
دقیقا این نگاه بسته بیشتر از آنکه به نخبگان ضربه بزند به مردم گروههای متوسط و پایین ضربه میزند آسیبهایی چون گرانی، بیثباتی اقتصادی، فشارهای روی سبک زندگی گروههای فرودست را بیشتر زیر فشار قرار میدهند تا گروههای نخبه را زیرا نتیجه این گونه موقعیتها بیثباتی اجتماعی، بیقانونی، بیاخلاقی است که همه از عوامل فرار سرمایههای انسانی و مالی هستند.
- دانشگاه، باید نخبه توسعهخواه تربیت کند یا سیاست باید برای جذب نخبگان طرحی دیگر براندازد؟ کدامیک اولویت است؟
بدون شک این ابتدا در مسئولیت دولت است که شرایط بهتر اجتماعی را در حوزههای رفاهی ایجاد کند. دانشگاه نیست که میتواند برای مردم یک جامعه مسکن، بهداشت، حمل و نقل مناسب، غذا و امنیت اجتماعی تامین کند. اینها وظایف دولت است. روشن است که در مرحله بعدی و تخصصی دانشگاه باید با دامن زدن به آزادیهای آکادمیک و بالا بردن کیفیت تدریس و قابلیتهای یادگیری، نخبگان بهتری تربیت کند. اما در کشوری با موقعیت نامناسب برای مردم عادی نمیتوان شاهد رشد نخبگان بود زیرا حتی اگر این اتفاق بیافتد در اولین فرصتی که به دست بیاید مهاجرت خواهند کرد و بازگشت سرمایهای را که صرف آنها شده در جامعه دیگری انجام خواهند داد.
- در شرایط تحریم، نخبگان دستیابی به توسعه را سخت میپندارند و شاید یکی از دلایل مهاجرت آنها همین نگاه یا تجربه باشد؛ شاید همچون یکی دو دهه گذشته، کشور همچنان در تحریم بماند؛ راهکار مصلحتی شما برای برونرفت از این چرخه چیست؟
تا تحریم هست هیچ جیز بهتر نخواهد شد باید یکبار برای همیشه این را در ذهن خود جا بیاندازیم. کوبا هفتاد سال است در تحریم است هنوز مشکل تامین آب و برق دارد. تحریم هیچ سودی برای مردم ندارد و فقط هر روز وضعیت آنها را بدتر میکند. برای نخبگان هم هیچ سودی در تحریم نیست و فقط باعث میشود بیشتر به مهاجرت بیاندیشند. تنها گروه سوداگران فاسد هستند که از تحریم سود میبرند و روشن است همینها هستند که ترجیح میدهند کشور وضعیتی داشته باشد که مجازاتی به عنوان «ممنوع الخروجی» در آن وجود داشته باشد. این مجازات واقعا خجالتآور است یعنی یک کشور خودش را در حد یک پهنه زجرآور بداند که ناچار شدن به اقامت در آن نوعی مجازات باشد که افراد باید از آن بترسند. در همه جا قوانین ورود سخت است و نه خروج. پس میبینیم که سیاستگزاریهای کشور ما با دامن زدن ابتدا به ایحاد تحریمها (در دوران آقای احمدی نژاد) و سپس جلوگیری از هرگونه امکان بیرون آمدن از آن در واقع در حال بازی کردن بازی بدخواهان کشور را میکنند و این کار یا به دلیل وابستگیشان است یا وبه دلیل سودجوییشان و یا هر دو . ولی بهر حال اینکه با وجود تحریم بتوان کاری برای کشور با نخبگان یا بی نخبگان کرد در دنیای امروز کاملا سخن بیربطی است.
۶- در آخر، توصیه یک خطی شما به کارگزاران توسعهخواه ایران برای جذب نخبگان چیست؟
سخنم این است که به هر وسیله میتوانند تصمیمگیرندگان و کسانی که دستی در کارها دارند و هنوز میخواهند آیندهای برای خود یا فرزندانشان در این سرزمین متصور باشند را راهنمایی کرده و به راه راست بکشانند که به هر قیمتی شده است راه صلح و آشتی با جهان پیرامونی را پیش بگیرند و به جای تاکید بر تواناییهای درگیری با دیگران به تواناییهای همکاری تاکید کنند. به نظر من در همان حال که ما میتوانیم تمام اصول اخلاقی و سیاسی و اهداف استرتژیک ملی خود را حفظ کنیم رابطه با جهان باید به صورت متعادل و به دور از هر تنشی در بیاید و برای این کار باید هر جا لازم است وارد مذاکره شد ، خصومتورزی صرفا مشکلات مردم را بیشتر و مشکلات بیشتر مردم صرفا دشمنان این کشور را شاد میکنند چون شاهد فرورفتن هرچه بیشتر آن درفقر ناشی از تحریم خواهند بود. جذب نخبگان در جامعهای که در آن ثبات وجود نداشته باشد کاری محال است زیرا هر نخبهای میخواهد پیش از هر چیز آرامش و ثبات و اخلاق و مهربانی و دوری از تنش را ببیند. هر نخبهای میخواهد در کشوری زندگی کند که خروج از آن مجازات نباشد بلکه همه بخواهند به آن وارد شوند و همه بتوانند به آن وارد شوند. هر وقت توانستیم جهانگردان بیشماری را وارد کشورمان کنیم مطمئن باشید که شرایطی ایجاد شده که نخبگان هم جذب خواهند شد نخبگانی که در اینجا هم هستند به هیچ کجا مهاجرت نخواهند کرد.
گفتگو با ایران آنلاین/ ۴ دی ۱۴۰۳