فضای سیبرنتیک به مثابه فضای شهری

فضای سیبرنتیک به مثابه فضای شهری: مطالعه موردی شهرتهران / ناصر فکوهی – مهرداد میردامادی/ نامه انسان شناسی ۱۳۸۱ شماره ۲

 

چکیده

ویژگی‌های ارتباط از طریق رایانه و امکاناتی که شبکه اینترنت برای ایجاد این ارتباطات فراهم می‌آورد از یک سو و افزایش روزافزون کاربران این شبکه و جذابیت برقراری این نوع ارتباط از سوی دیگر، همگی نشانه‌های پیدایشِ صورت‌بندی جدیدی از تعاملات اجتماعی به شمار می‌آیند. فضای سیبرنتیک که به واسطه ایجاد این ارتباطات شکل می‌گیرد، کارکردهایی دارد که به نظر می‌رسد دربرخی از آن‌ها همچون ایجاد امکان تماس و رابطه با دیگری با کارکردهای فضای شهری هم‌پوشانی داشته باشد.

روابط بین فردی و ماهیت فرهنگی روابط اجتماعی در فضای سیبرنتیک، عمدتاً در قالب مطالعات انسان‌شناسی سیبرنتیک (Cyberanthropology)  مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته است. نظر به توسعه و فراگیر شدنِ امکان برقراری این گونه جدید ارتباطِ اجتماعی و بهره‌گیری روزافزون از آن در نزد کاربران اینترنت در شهرها و بخصوص در شهر تهران، مطالعه و بررسی آن امری ضروری و لازم به نظر می‌رسد. با توجه به این امر مقاله حاضر در پی بررسی مؤلفه‌ها و پیشینه‌های فرهنگی اجتماعی برخی کاربرانِ اینترنت در شهر تهران و مطالعه دلائل روی آوردن آنان به این ارتباط جدید اجتماعی است. در این مقاله تلاش شده است با تکیه بر چارچوب نظری برگرفته از نظریه شهری لوفبور و مفاهیم همانندنمایی و باز نمود لیوتار و با استفاده از روش‌های انسان‌شناسی فضای مجازی اینترنت، فضاهای شهری با توجه به خاستگاه‌های اجتماعی کاربران مورد تحلیل قرار گیرد‌. یافته‌های فضای سیبرنتیک از نظر کاربران اینترنت در شهر تهران بدیل مناسبی برای فضای شهری در ایجاد و برقراری ارتباط اجتماعی است،عمده‌ترین دلایل ذکر شده از طرف این کاربران برای انتخاب خود عبارتند از : الف) محدودیت‌های موجود در فضای واقعی، ب) امکان بروز نظرات و عقایدی که می‌تواند در فضای واقعی پی‌آمدهایی در بر داشته باشد، پ) عدم نیاز به برنامه‌ریزی زمانی و سهل‌الوصول بودن امکان ارتباط در فضای مجازی، ت) آسان‌تر بودن یافتن نقاط مشترک و مسائل مورد علاقه در ارتباط های مجازی، ث) عدم نیاز به ایجاد روابط چهره به چهره برای به دست آوردن شناخت‌های اولیه.

واژگان کلیدی : بازنمود، تولید فضا، جماعت‌های مجازی، فضای سیبرنتیک، فضای شهری، فضای مجازی، فضای واقعی، همانندیابی.

مقدمه و طرح مسأله

گسترش روزافزون استفاده از شبکه جهانی اینترنت از جنبه‌های گوناگون قابل بررسی و مطالعه است. یکی از این جنبه‌ها امکان ایجاد ارتباط بین کاربران از طریق اینترنت است. ارتباط بین رایانه‌ها به وجود آورنده فضایی است که فضای سیبرنتیک نامیده می‌شود. این فضا نیز به مانند هر فضای دیگر از مؤلفه‌هایی تشکیل شده که فرایند تولید آن را موجب شده و در تکمیل و شکل‌گیری آن نقش دارد. بنابر نظریه لوفبور سه مؤلفه فضای طبیعی، ذهنی و  اجتماعی برای شکل‌دهی به فضای زیستیِ و ارتباطیِ مناسب، ضروری است. فضای سیبرنتیک نیز به مثابه یک فضای ارتباطی از این قاعده مستنثی نیست. با این همه به نظر می‌رسد که مطالعه‌ فضای سیبرنتیک روش‌ها و ظرایف مشخصی را می‌طلبد. فضای سیبرنتیک و تعاملات و ارتباطات صورت پذیرفته در آن در تحلیل نهایی یک نوع همانندیابی و بازنمود تعاملات و تجارب اجتماعی است که کاربران اینترنت در محیط واقعیِ خود تجربه کرده‌اند. از این رو مطالعه روابط انسانی در فضای سیبرنتیک نیازمند شناخت پیشینه‌ فرهنگی – اجتماعی و رویکرد کاربران نسبت به این فضا و امکانات آن، انتظارات آنان از ایجاد ارتباط در این فضا و … می باشد. در عین حال از آنجایی که جماعت‌های مجازی شکل گرفته در این فضا انسجام خاص خود را، آنگونه که در کشورهای توسعه‌یافته به ویژه امریکا و بریتانیا شاهد آن هستیم، در نزد کاربران اینترنت به شهر تهران به دست نیاورده است، به نظر می‌رسد که چنین مطالعه‌ای باید در سطح فردی و ویژگی‌های فرهنگی اجتماعی مربوط به افراد صورت پذیرد.

رایانه‌ها در سرتاسر جهان از طریق خطوط پُر‌سرعت ارتباطی به یکدیگر متصل شده‌اند. پشت صفحه‌ این رایانه‌ها افرادی از ملیّت‌ها مختلف، گروه‌های متنوع قومی و فرهنگی، طبقات متمایزِ اجتماعی و مشاغل مختلف، با باورهای مذهبی و سیاسیِ گوناگون، با شیوه‌های زندگیِ ناهمسان، از جنسیّت‌های مختلف با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند. علیرغم این ارتباط و با هم بودن در یک فضا، این افراد به لحاظ گرایش‌های، انتظارات، نگرانی‌ها، آنچه بدان علاقمند‌اند و آنچه بدان تعلقِ خاطر ندارند بسیار از یکدیگر متمایزاند.

این افراد می‌توانند از طریق شبکه جهانی اینترنت به تبادل اطلاعات و آراء و نظرت بپردازند. این شکل جدید ارتباط در برگیرنده‌ هیجانات و یأس‌های خاص خود است. بسیاری از افرادی که از طریق اینترنت با یکدیگر آشنا شده‌اند هیچگاه در عالم واقع و در فضای واقعی یکدیگر را ندیده‌اند. این افراد اغلب از کسی که با وی در زمان‌های خاص و گاه منظم، ملاقات می‌کنند و یا به تبادل اطلاعات و آراء می‌پردازند، تنها تصوری در ذهن دارند و شناختی «چهره به چهره» ندارند. «افرادی که این گونه با یکدیگر ملاقات می‌کنند در فضا و جهانی بدین کار مبادرت می‌ورزند که تقریباً واقعی» است. حیطه‌ دیدار آنان حیطه‌ای اجتماعی متشکل از افرادی فاقد جسم است. این افراد در زمان مواجهه با یکدیگر و ایجاد ارتباط و گفتگو در فضای سیبرنتیک جسم خود را در پشت صفحه کلید جا می‌گذارند. حیطه این گونه دیدارها و ملاقات‌ها حیطه‌ای اجتماعی و چیزی « بیش از واقعیت» است.  افزون بر این، چنین ارتباطی بیش از هر چیز متأثر از فضایی است که این ارتباط در آن واقع می‌شود. شناخت این فضا به ما کمک می‌کند تا از نحوه ارتباط و رفتار افراد و نیز تأثیراتی که از این فضا می‌گیرند و تأثیراتی که به نوبه‌ خود بر این فضا می‌گذارند آگاه شویم.

فضا در کنار عنصر زمان از مؤثرترین و شاخص‌ترین مواردی است که در تحقیقاتِ اجتماعی بدان پرداخته می‌شود. فضای اجتماعی از جمله فضاهایی است که در کنار فضای طبیعی به واسطه‌ دخالت و نقش انسان در آن پیوسته در حال دگرگونی و بازسازی است. چگونگی انجام این دگرگونی و شناخت ساز و کارهای آن و تعیینِ مختصاتِ نمونه‌های جدید و بازسازی شده فضای اجتماعی و نیز مراحل شکل‌گیری این فضاهای جدید انگیزه‌ بحث‌های نظری و تحقیقات میدانی زیادی در حوزه‌های مختلف علوم‌اجتماعی بوده است. از این منظر فضای سیبرنتیک نوعی فضای جدید و در عین حال باز تولید شده از فضای اجتماعی محسوب می‌شود که به واسطه جدید بودن آن و امکانات رشد بسیار گسترده آن مطالعات خاص خود را می‌طلبد. در این حال انسان‌شناسی به طور عام و انسان‌شناسی شهری به طور خاص ارائه توصیفی اتنوگرافیک از فضای اجتماعی و فضای شهری و تأثیر متقابل و تعاملی این فضا و عامل انسانی را همواره مورد توجه قرار داده و دقت خاصی بدان مبذول داشته است.  در سطح یک شهر، فضای اجتماعی شکل مشخص‌تر و معیّن‌تری به خود می گیرد و در قالب فضای شهری خصوصیاتی پیدا می‌کند که می توان این فضا را از فضاهای روستایی و سایر فضاها متمایز ساخت. فضای شهری در ابتدایی‌ترین شکل خود مکانی برای ملاقات و انجام تعامل است و چنانچه نتواند امکان این کارکرد حداقلی را فراهم آورد لاجرم دیگر به عنوان فضایی اجتماعی محسوب نمی‌شود.

با معرفی و عرضه فضای سیبرنتیک و امکاناتی که این فضا به همراه می‌آورد،  با گونه‌ای دیگر از فضای اجتماعی مواجه می‌شویم. فضای سیبرنتیک به دلیل توانمندی و امکانات بالقوه‌ خود در کشورهای توسعه‌یافته نقشی را به دست آورد که آن را به بدیل فضای شهری تبدیل کرد. پیش‌بینی اتاق بازرگانی اتحادیه اروپایی در این مورد آن است که تا پایان سال ۲۰۰۴  بیش از ۹۰ درصد از تجارت انجام شده در این اتحادیه از طریق اینترنت بوده است، از این منظر قابل اعتناست. تحقق چنین امری به این معناست که تعامل در فضای سیبرنتیک تا حد زیادی جایگزین تعاملاتِ چهره – به – چهره در فضای واقعی شهری خواهد شد. اما این شبکه در کشورهای در حال توسعه فضایی جدید و در حال شکل‌گیری است و از این رو چنین مطالعه‌ا‌ی از آن که می‌تواند روشن کننده خصوصیات و ویژگی‌های اجتماعی – فرهنگی کاربران باشد اهمیت دارد. نگاه به این فضا با رویکرد انسان‌شناسیِ شهری علاوه بر ارائه شناختی از آن و مختصات ویژه‌اش می‌تواند نسبت آن فضا را با فضای شهری  نشان دهد. این نسبت از دو منظر قابل مطالعه است: الف) فضای پیشین یعنی فضای شهری که فرد پیش از ورود به فضای سیبرنتیک از آن استفاده می‌کرده؛  ب) فضای پسین فضای شهری که پس از ورود فرد به فضای سیبرنتی امکان استفاده یا تولید آن به وجود آمده است. در عین حال نشان دادن این‌که آیا فضای سیبرنتیک در وضعیت کنونی خود در شهر تهران توانسته اساساً کارکرد یک فضای شهری را داشته باشد یا نه و این‌که چنین کارکردی چه ویژگی‌هایی دارد و چه افرادی با چه خصوصیاتی از این فضا  به تعامل با دیگری می‌پردازد که از جمله پرسش‌هایی هستند که می‌توان مطرح کرد.

فضای سیبرنتیک و فضای شهری

در مروری بر پیشینه تحقیق در مورد فضای سیبرنتیک و فضای شهری لازم است که به صورت به هر یک از این دو مقوله بپردازیم. نوظهور بودن فضای سیبرنتیک و جدید بودن موضوع سبب شده که علیرغم امکانات بالقوه  این فضا چشم‌‌انداز آینده آن،  نقش این فضا در به وجود آوردن زمینه‌های تعاملات اجتماعی و  روابط فرهنگی، هنوز مطالعاتی منسجم و نظام‌مند در مورد آن به مثابه فضایی شهری به انجام نرسیده است. از این رو پرداختن به تحقیقاتی که در مورد این دو فضا صورت گرفته می‌تواند برخی از جنبه‌های مشترک بین آن دو را برای انجام تحقیقات آتی برجسته و روشن سازد. فضای شهری برای مطالعات مربوط به شهرسازی و معماری شهری حائز اهمیت بوده است. از این جنبه فضای شهری و چگونگیِ مختصاتِ آن نقشی تعیین کننده در تسهیل امور شهر و فراهم آوردن امکانِ زیستِ بهتر در شهر داشته است (Harvey,1985:23)
شناخت و بررسی امکاناتِ تکنولوژیک و روز آمدتر کردن روش‌ها برای ساختِ فضای مناسب‌تر برای زندگیِ مدرنِ شهری از دیگر جنبه‌هایی بوده که بدان توجه شده و فضایِ شهری از این منظر مورد مطالعه قرار گرفته است (Soja1996) .

با این همه توجه به ساختارِفضای شهری و زندگیِ شهری و تأثیر آن بر تعاملات و رفتارهای انسانی چه به لحاظ محلی و چه از منظر بین‌فرهنگی و در عین حال توجه به توسعه و تحول نظام‌های شهری و فضاهای شکل گرفته درون آن به عنوان حیطه‌های سیاسی اقتصادی و اجتماعی ـ فرهنگی از جمله موضوعاتی است که در انسان‌شناسیِ شهری بدان پرداخته می‌شود (Jamson 1991). در بررسیِ تحقیقاتِ انجام یافته در حوزه انسان‌شناسیِ شهری و در پرداختن به موضوع فضا سه رویکرد متمایز را می‌توان از یکدیگر تمیز داد (Rostenberg & McDoonogh 1993).1) رویکرد زبان‌شناختی و مفهومی به فضای شهری (برای نمونه نگاه کنید به Blom & Gumperz 1972:)  ۲) مطالعه ساخت های سیاسیِ فضای شهری و تحلیل‌های مکانی (به عنوان نمونه نگاه کنید به Leeds 1994:) .
۳) مطالعه ی اجتماعی و دیداریِ فضای شهری (به عنوان مثال مجموعه مطالعاتی که در دهه  ۱۹۸۰ در امریکا و بریتانیا صورت گرفته معطوف به این رویکرد بوده است، نگاه کنید به Sanjek, 1990: .
در ایران مطالعات مربوط به فضای سیبرنتیک بیشتر به جنبه فن‌آورانه آن  و به بحث‌های سخت‌افزاری معطوف بوده است : زیر‌ساختارهای لازم برای بسط و گسترشِ آن‌ها و موانع مربوطه و همچنین  در مواردی نیز که به اینترنت به عنوان رسانه‌ای با تأثیراتِ فرهنگی توجه شده، بیشتر به نفوذ منفی و پی‌آمدهای مخربِ آن و جنبه‌های مخاطره‌آمیز آن برای امنیتِ ملی اهمیت داده شده است (برای نمونه نگاه کنید به : «اینترنت و امنیت ملّی»، پژوهش و سنجش شماره ۲۱ و ۲۲، ۱۳۷۹). از این رو در مرور ادبیات مربوط به فضای سیبرنتیک ، الزاماً به منابع غربی (عمدتاً امریکایی و بریتانیایی) توجه داشته‌ایم و پیشینه تحقیق را در این دو کشور جستجو کرده‌ایم. مطالعات مربوط به ارتباطات رایانه‌ای و ارتباط در فضای سیبرنتیک از ُبعد اجتماعی آن در مواجه با مفهومی قرار می‌گیرد که آن را انعطاف‌پذیری تفسیری (interpretative reflexibility)  می‌خوانیم. بدین معنی که این ارتباطات می‌تواند برای گروه‌های مختلف و افراد مختلف معانی متفاوتی داشته باشد. استفاده افراد از فضای سیبرنتیک در طول زمان دستخوش تفسیر و باز تفسیر می‌شود (Croft, Lea & Giordano, 1994) ویژگی‌های انعطاف‌پذیر وغیر متمرکز بودن که لازمه آسیب ناپذیر ساختن اینترنت در بدون تأسیس آن، به عنوان نظامی اطلاعاتی در برابر خطر هسته‌ای شوروی پیشین، بوده باعث شده است که محیطی بی‌نظم که در آن افراد مختلف با ویژگی‌های بسیار متفاوت وجود دارند، شکل بگیرد. در عین حال منظور از انعطاف‌پذیری تفسیری این است که محققین نیز از زوایای بسیار متفاوت از روش‌های مختلف به مطالعه اینترنت و فضای سیبرنتیک پرداخته‌اند. برای آنکه تصویری از این تحقیقات ارائه شود، تنها به مواردی که بدان امکان دسترسی بوده اشاره می‌شود: مطالعات اتنوگرافیک مکان‌های مجازی نمونه‌ای از این تحقیقات است ((Myers 1987, Baym 1992, Reid 1995) .
اگر چه مقوله‌بندی تحقیقات انجام شده در این زمینه امری غیر‌ممکن به نظر می‌رسد اما می‌توان مشاهده کرد که محققین با گذشت زمان و گسترده‌تر شدنِ امکانات فضای سیبرنتیک بیشتر به رویکردهایی که ابعادِ فرهنگی و نمادین معطوف‌اند روی آورده‌اند و بیش از پیش بدان توجه کرده‌اند (Mantovani 1996, McLaughlin 1997, Lea 1992, Jones  .(۱۹۹۵

مفهوم انعطاف‌پذیری تفسیری که می‌توان در این تحقیق نیز بدان متکی بود، در تحقیقات پیشین مربوط به فضای سیبرنتیک مورد استفاده قرار گرفته و در واقع به عنوان برآوردی از مجموعه‌ای از روش‌های مطالعاتی پایه دیدگاهی است که براساس ساختارگرایی اجتماعی بنا شده و نباید آن را صرفاً رویکردی به مطالعه فن‌آوری در نظر گرفت زیرا نوعی شناخت‌شناسی است که در تقابل با تجربه‌گرایی منطقی (logical empiricist) و الزام به کارگیری آن در علوم اجتماعی قرار می‌گیرد.

اگرچه با نگاهی به پیشینه تحقیق در مورد فضای سیبرنتیک و نیز بر ارتباطات رایانه‌ای، به این نکته واقف می‌شویم که این مطالعات بیشتر به تأثیر فن‌آوری جدید ارتباطی مربوط می‌شده است، اما تفسیر ساختار‌گرایانه‌ جماعت‌های مجازی راهی است برای مطالعه زندگی روزمره کاربران و ارتباط وضعیت اجتماعی آنان و تأثیر متقابل زندگی در فضای سیبرنتیک و فضای واقعی که در تحقیقات اخیر بدان پرداخته شده است. این امر تا بدانجا پیش رفته که تعامل در فضای سیبرنتیک شکل ساده‌شده تعاملات اجتماعی محسوب شده است. بنابراین از طریق درکِ تعامل اجتماعی در فضای سیبرنتیک می‌توان امیدوار بود که پیچیدگی تجربه اجتماعی روزمرهِ‌مان را بهتر درک کنیم (Murray 1995: 94).
تلقّی غالب از فضا در متونِ علوم اجتماعی بسیار مشابه تعریفی است که ممکن است از جا و مکان ارائه شود. به طور مثال گئورگ زیمل، ضمن قائل نشدن جوهری مستقل برای فضا سه مشخصه برای آن ذکر می‌کند که بیشتر گویای نوعی تلقی صرفاً جغرافیایی و فیزیکی در نزد اوست:

۱- منحصر به فرد بودن فضا؛

۲- تحرک یا سکون اشیا موجود در فضا؛

۳- همجواری یا فاصله کنشگران از یکدیگر و نیز از اشیا بی‌تحرک.

با این همه با پیدایش حوزه‌های جدیدی مانند تعامل‌گرایی نمادین، (روش‌شناسی فردی) و پدیدار‌شناسیِ اجتماعی تلقی از فضا جنبه انتزاعی‌تر پیدا کرد. در زندگیِ روزمره  زمینه کنش‌ها و اعمال عمدتاً تحت نفوذ گروه‌های مرجع است، محدوده این نفوذ فضایی را برای عمل اجتماعی و تفسیر آن به وجود می‌آورد (Garfinkel 1967: 118). آنچه در تحلیل فضای سیبرنتیک به مثابه فضای شهری حائز اهمیت است نحوه‌ شکل‌گیری و تولید فضاست. فضای سیبرنتیک فضایی جدید برای ارتباط افراد (کاربران رایانه) با یکدیگر است. در عین حال این فضا از آن رو که حاصل یک فن‌آوری است جنبه انتخابی پُراهمیّتی می‌باشد؛ انتخابی که خود محصول یک نیاز فردی و اجتماعی است. لذا این دو فضا بنا به ماهیت خود باید از دو جنبه فیزیکی و ذهنی مورد توجه قرار گیرد. از این رو آنچه در این تحقیق می‌تواند بستری لازم برای طرح پرسش از اطلاع‌رسان‌ها و جمع‌آوری داده‌ها را فراهم آورد، چارچوبی است که به واسطه‌ آن نحوه‌ شکل‌گیری و تولید فضا تبیین می‌شود. از طرف دیگر به وجود آمدن هر فضای جدید معطوف به یک تجربه‌ پیشین بوده و از الگوهای موجود پیروی می‌کند لذا علاوه بر روند تولید فضا همانندیابی فضای پیشین در ارائه تعریفی از فضای جدید نیز حائز اهمیت است. فلسفه، مطالعات انسانی و علوم اجتماعی توجه خود را عمدتاً به فرآیندهای تاریخی و تکامل آن در طول زمان و جنبه‌های اجتماعی مرتبط با آن معطوف داشته‌اند. اما فیلسوف فرانسوی، هانری لوفبور با اهمیتی که برای فضا قائل شده است، تلاش می‌کند هستی را به واسطه یک سه‌گانگی شناخت‌شناختی و روش‌شناختی توضیح دهد. وی در شرح گونه‌شناسی فضا با نقد دوگانه انگاریِ سنتی نقطه شروع خود را بسط رابطه سه‌وجهی بین ۱ ـ فضای طبیعی،۲ ـ فضای ذهنی، ۳ ـ فضای اجتماعی قرار می‌دهد (Lefebvre1985).

مهمترین نکته در نظریه لوفبور توجه به ُبعد فضایی پدیده‌ اجتماعی است.  در اینجا فضا و شکل‌گیری آن حاصل رابطه‌‌ سه‌گانه مزبور است. فضای طبیعی عرصه جغرافیایی و تا حدودی مشخص است که افراد در آن استقرار یافته و امکان زندگی برای آنان فراهم می‌شود. گرد هم آمدن افراد و بر‌آورده شدن نیازهای مختلف آنان در فضای جدید خود الزام تولید فضای جدیدی را فراهم می‌آورد که لوفبور آن را فضای اجتماعی می‌خواند. این فضای اجتماعی مسلماً تحت تأثیر فضای طبیعی است. یعنی خصوصیات فضای طبیعی در شکل‌گیری نحوه زندگی در فضای اجتماعی مؤثر است. زندگی در اقلیم‌های مختلف تأثیر انکارناپذیری بر نحوه زندگی داشته و در نتیجه این فضای طبیعی نقشی دیالکتیک در شکل‌گیری فضای ذهنی دارد. توجه به اعتقادات، اسطوره‌ها و نمادها بر‌حسب قرارگیری در فضای طبیعی خود می‌تواند نمونه‌ای از این تأثیر متقابل تلقی شود. پس در وهله‌ اول فضای طبیعی تأثیری در خور اعتنا در تعریف و تحدید فضای اجتماعی و فضای ذهنی افراد دارد. فضای اجتماعی به نوبه‌ خود جدای از تأثیرپذیری از فضای طبیعی به واسطه نیازهای معیشتی به ابزارهایی دست می‌یابد که به آن اجازه‌ دخالت و تغییر در فضای طبیعی را می‌دهد. علاوه بر این نیازهای اجتماعی پیوسته ضرورت بازسازی فعال زندگی را به صورت تغییر در فضای طبیعی یا بهره‌گیری به صورت‌های جدید در آن را فراهم می‌آورد. از طرف دیگر شیوه زندگی اجتماعی در شکل‌گیری فضای ذهنی نیز تأثیر می‌گذارد و مختصات آن را تعیین می‌کند. نگاهی تاریخی به پدید آمدن افکار و آراء نقش فضای اجتماعی در شکل‌گیری آنان را از این منظر برجسته می‌سازد. این امر می‌تواند تا بدان اندازه  پیش رود که به قول برگر و لاکمن تعیین ویژگی‌های زندگی اجتماعی نقشی به سزا در تعیین حدود و چشم‌انداز فضای ذهنی، زبان و شناخت ایفاء کند. (P.Berger & T.Luckmann 1987). حال اگر از بٌعد سوم این مثلث به این رابطه نظر بیفکنیم نقش فضای ذهنی در تغییرات اجتماعی و اثرگذاری اجتماعی از یک طرف و نیز تأثیر آن در نحوه نگرش به فضای طبیعی را می‌توانیم به شکلی برجسته مشاهده کنیم. از این جنبه فضای ذهنی ضمن تأثیرپذیری از هر دو از آنجایی که وجودی منفعل و پذیرا نیست، اثر خود را بر آن دو اعمال می‌کند.
برای یافتن یا ساختن یک تمامیّت نظری از فضا لازم است بین اجزاء آن که هر یک به تنهایی بازشناخته می‌شوند ارتباطی برقرار کرد. این اجزاء از نظر هانری لوفبور عبارتند از: فضای فیزیکی – طبیعت و کیهان؛ فضای ذهنی – از جمله انتزاع صوری و منطقی؛ و فضای اجتماعی. اگرچه فضای اجتماعی محصولی برای مصرف و استفاده است اما در عین حال وسیله‌ای برای تولید نیز هست، تولید رفتار، کنش، فکر و حتی تصورات. بنابراین می‌توان از نظر لوفبور در تحلیل مناسبات در فضای سیبرنتیک هم بهره گرفت. در اینجا نیز با همان روابط سه گانه فضایی روبرو هستیم (سخت‌افزار به عنوان فضای طبیعی، ارتباطات رایانه‌ای به عنوان فضای اجتماعی، تولید نرم‌افزار برای بر‌آوردن نیازهای ارتباطی و بالا بردن کارآیی سخت‌افزاری به عنوان فضایی ذهنی). به نظر می‌رسد تفاوتی که در تحلیل فضای سیبرنتیک وجود دارد در تأثیرپذیری انکارناپذیر آن از فضای اجتماعی و ذهنیِ فضای واقعی نهفته باشد. با تدقیق در رابطه این دو نوع فضا (فضای واقعی و سیبرنتیک) و تأثیرگذاری آن دو بر هم با نوعی بازنمود و همانندیابی نیز مواجه می‌شویم. مأنوس بودن با الگوهای فضایی در فضای واقعی و نیز تعریف شدن  مفاهیم مؤلفه‌های رفتاری در این فضا باعث می‌شود که با قرار گرفتن در فضایی جدید و بدیع که مفاهمی و مؤلفه‌های آن در این نوع فضا نیز تعریف می‌شود (امکان برقراری ارتباط دو به دو، امکان رد و بدل کردن احساسات و عواطف، امکان خبردهی و خبرگیری و سرانجام امکان قرارگرفتن در یک مدار فرهنگی (Cultural Circuit) (به تعبیر استوارت هال ۱۹۹۱) برای رساندن پیام به وجود آمده و خواه ناخواه نوعی تداعی معانی و نوعی همانندیابی  نیز ایجاد شود. بنابراین در فضای سیبرننتیک با نوعی فرا واقعیت سرو کار داریم که درعین حال نقش عامل واقعیِ انسان در آن قابل اعتناست. ازاین رو به نظر می‌رسد علاوه بر تحلیل چگونگیِ تولید فضای سیبرنتیک، که به واسطه روند تولید و فضائیت (spatiality) ، نظریه تولید فضای  لوفبور در آن موضوعیت پیدا می کند، برای شناخت نیروهای اثرگذار در تولید این فضا و آنچه بدان شکلی ملموس می‌دهد به فرآیند همانندیابی نیز باید توجه کرد. اینترنت در وضعیت کنونی خود چیزی بیش از «یک شبکه جهانی» و فضا و حیطه‌ای مجازی را به وجود آورده است که در آن زندگی (به مفهوم اجتماعیِ آن) جریان دارد. ژان بودریار، شاید بیش از هر نظریه پردازی در روزگار ما، بتواند مسیر را در این حیطه فرا‌واقعی ترسیم کند. اگر چه بودریار به روشنی در نوشته‌های خود به شبکه جهانی و اینترنت نپرداخته، نظر او در مورد ترکیب ارتباط از راه دور رایانه‌ای (telematics) و ارتباط و تبادل اطلاعاتی، و نقد کلی‌تر او از مدرنیته می‌تواند به عنوان وسیله‌ای برای مطالعه خصوصیت مجازی اینترننت مورد استفاده قرار گیرد. یکی از جنبه‌های جالبی که می‌توان از کار بودریار وام گرفت استفاده از استعاره‌های جغرافیایی برای اینترنت است به واسطه مفهوم «شاهراه اطلاعاتی» مفاهیمی نظیر مسافرت، فاصله و سرعت معنا پیدا می‌کند. از منظر بودریار این گونه صورت‌بندیِ اینترنت فضای نمادین بین استعاره و واقعیت را کم‌رنگ کرده و با ارائه همانندنماییِ (simulation) واقعی از جهانی ملموس و قابل درک واقعیت را به نفع فراواقعیت، به کناری می‌نهد.

از نظر بودریار روی‌گردانی از واقعیت به سود فرا‌واقعیت زمانی اتفاق می‌افتد که باز نمود جای خود را به همانندیابی می‌دهد. بودریار هم جهت با بارت بر این نکته تاکید می‌کند که حرکت به راحتی به تجربه دیداری تبدیل می‌شود و راننده / نظاره‌گر به جای تعامل با جهان خارج وارد تعامل با تصاویر می‌شود. (Baudrillard 1983) . فضای سیبرنتکی بر خلاف این تعامل که در صفحه(شیشه ی جلوی ماشین) واقع می‌شود، همانندیابی  ورای صفحه را به منصه‌ ظهور می‌رساند. اینترنت صرفاً ارتباط بین زندگیِ واقعی و رایانه، صرف‌نظر از فاصله بین آن دو نیست، بلکه به جای جهان و فضای فیزیکی و طبیعی آن، فضای همانندنمایی مخصوص به خود را آفریده و مناسبات ویژه خود را برقرار می‌سازد.
افزون براین زمانی که نظام اجتماعی امکان بروز تعاملات و روابط خاصی را نمی‌دهد فضای سیبرنتیک به عنوان بدیلی برای آن مطرح می‌شود. زمانی که کارکرد نامناسبی در یک نظام بروز کند، قوانین حاکم بر آن نادیده گرفته می‌شود. اما زمانی که یک نظام مفروضات بنیادین خود را نادیده بگیرد و اهداف خود را دست نیافتنی بیابد و یا آنان را گم کند آنگاه نه با بحران که با زوال مواجه می‌شود. در اینجاست که نیاز به تعامل، فضا و نظام جدیدی ظاهر می‌شود (Baudriallrd 1993:32) .  مفهوم بازنمود در نزد بودریار به معنی آفرینش واقعیت به واسطه‌ الگوهای مفهومی و «اسطوره‌ای» است. الگوهایی که لزوماً هیچ ارتباطی با واقعیت و نیز خاستگاهی در واقعیت ندارند. این الگوها به صورت عامل تعیین‌کننده در درک ما از واقعیت و عالم واقع در می‌آیند. نوع خانه، روابط، ُمد، هنر، موسیقی همگی به واسطه الگوی که از آن‌ها در رسانه‌ها و در نظام‌های ارتباطی ارائه می‌شود حالتی تحمیلی و دیکته شده پیدا می‌کنند. بدین ترتیب مرز بین تصور یا بازنمود (تقلید) و واقعیت از بین می‌رود. این امر جهانی از فراواقعیت را خلق می‌کند که در آن تمایز بین واقعی و غیر‌واقعی رنگ می‌بازد. تصورات فرهنگی حد و حدود بین واقعیت و اطلاعات، بین اطلاعات و سرگرمی، بین سرگرمی و سیاست را از بین می‌برند. توده‌ها تحت بمباران این تصورات (بازنمودها) و علائم (تشابهات) قرار می‌گیرند. این بازنمودها و تشابهات آنان را به خرید کردن، رای دادن، کار کردن، تفریح کردن، … ترغیب می‌کنند اما آن‌ها به تدریج دلسرد و نا‌امید می‌شوند، چرا که بازنمودها و تشابهات در نهایت ریشه‌ای در واقعیت پیدا نمی‌کنند، و بدین‌ترتیب حیطه اجتماعی مضمحل می‌شود. فرآیند اضمحلال اجتماعی به فرو‌ریختن مرزهای بین معنا، رسانه و امر اجتماعی منتهی می‌شود – تمایزی بین طبقات اجتماعی، گروه‌ها و احزاب سیاسی، شکل‌ها و الگوهای فرهنگی، رسانه‌ها و واقعیت دیده نمی‌شود. فرهنگ و جامعه به جریانی غیر‌تمایزگذار بین تصاویر، تصورات و نشانه‌ها تبدیل می‌شود.
اینترنت و ارتباط از راه دور و رایانه‌ای از نظر بودریار می‌تواند به دلیل امکاناتی که عرضه می‌کند عرصه‌ی این بازنمود و همانندیابی باشد (Bauldriallrd 1999).


پرسش‌ها و جامعه مورد مطالعه
 

مطالعه حاضر در پی آن است که پاسخی برای پرسش‌های زیر بیابد:

۱) فضای سیبرنتیک تا چه حد توانسته به عنوان بدیلی برای فضای شهری مورد استفاده کاربران اینترنت قرار بگیرد؟

۲) افرادی که از فضای سیبرنتیک استفاده می‌کنند از چه فضای پیشین شهری استفاده می کرده اند به عبارت دیگر فضای پیشینی که فضای سیبرنتیک جایگزین آن شده چه بوده است؟

۳) آیا فضای سیبرنتیک صرفاً یک فضای مجازی همانندیابی شده است و یا اینکه امکانات و توانمندی‌های خاصِ خود را دارد؟
۴) ویژگی‌های تعامل در فضای سیبرنتیک چیست؟

۵) آیا فضای سیبرنتیک مانند فضای شهری قابلیت بازسازی و در عین حال تکثیر و باز تولید دارد؟

۶) تعامل در فضای سیبرنتیک  بروشنی پی‌آمدهایی در بر دارد، آیا این تعامل تأثیری بر فضای شهری دارد؟ به عبارت دیگر اگر فضای سیبرنتیک محل تعامل واقع شود، آیا خود به وجود آورنده‌ی فضای تعاملیِ دیگر (فضای پسین) خواهد شد؟
محدوده جغرافیایی این تحقیق شهر تهران و محدوده زمانی آن از دی ماه ۱۳۷۹ تا خردادماه ۱۳۸۰ بوده است. اطلاع رسانان این تحقیق مجموعه‌ افرادی هستند که به هنگام مشاهده مشارکتی در فضای سیبرنتیک و جماعت‌های مجازی شرکت جسته و شناسایی شده‌اند. پس از آشنایی اولیه فرم پرسشنامه شماره‌ یک برای افراد به آدرس پست الکترونیکی‌شان ارسال شد. از حدود ۱۷۱ نفری که فرم پرسشنامه برای آنان ارسال شد، تعداد ۳۴ نفر به پرسشنامه جواب دادند، ۱۴ نفر از دادن پاسخ امتناع کردند، ۱۲۲ نفر نیز به دلیل نداشتن نرم‌افزار مربوطه قادر به پاسخگویی به پرسش‌ها نبودند. لاجرم تک‌تک پرسشنامه‌ها در جماعت‌های مجازی مربوط (اتاق‌های گپ‌زنی) یا از طریق پیغام‌گیرها (Messengers) پُر شد. در نتیجه در این مرحله ۱۵۶ پرسشنامه نهایی به دست آمد. از این رو در مرحله نخست تحقیق در جماعت‌های مجازی که متشکل از افراد ساکن تهران شرکت داشتند، تعداد ۱۵۶ نفر که حاضر به شرکت در امر تحقیق و مشارکت در آن بودند شناسایی شده و اطلاعات اولیه از آنان به دست آمد. از میان این افراد ۳۰ نفر که حاضر به مصاحبه بودند و تمایل به انجام این کار داشتند، انتخاب شدند، سپس در فضای واقعی (محل کار، فضاهای عمومی) با آنان مصاحبه به عمل آمد. از این رو جامعه‌ی مورد مطالعه‌ این تحقیق مجموعه‌ای از گونه‌ها شناسایی شده از کاربران اینترنت در شهر تهران هستند. در مصاحبه حضوری پرسش‌نامه شماره دو مبنای پرسش‌ها بود. پرسش‌های به عمل آمده در این مصاحبه مشخص‌کننده فضای شهری مورد استفاده پرسش‌شونده، ویژگی‌های آن، فضای سیبرنتیک مورد استفاده، شباهت‌ها و تفاوت‌های آن با فضای شهری، شیوه زندگی پرسش‌شونده، تأثیر آن بر روی استفاده از اینترنت، و به طور متقابل تأثیر استفاده از اینترنت بر شیوه زندگی فردِ پرسش‌شونده بود. بدین‌ترتیب به نظر می رسد که علیرغم نو بودن محیط تحقیق، روش‌های شناخته شده تحقیقی توانسته تصویری از محیط و افرادی که در آن شرکت می‌جویند و با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند، به دست دهد که با توجه به ترکیب آن‌ها می‌توان آن را دارای تعمیم‌پذیری نسبی به کل شهر دانست. با این وصف باید توجه داشت که تعمیم‌پذیری دراین مطالعه به هر رو در چارچوب مسائل عام و محدودیت‌ها این مفهوم در انسان‌شناسی قرار گرفته و مطالعه حاضر بیشتر باید به مثابه مطالعه موردی در نظر گرفته شود.

یافته های تحقیق  

همان‌گونه که گفته شد از تعداد ۱۱۷ نفری که برای انجام این تحقیق شناسایی شده و از آنان دعوت به عمل آمده در مجموع تعداد ۱۵۶ نفر حاضر به پر کردن پرسشنامه و / یا پاسخ گویی به پرسش‌ها شدند. نسبت جنسی این تعداد در جدول شماره دو دیده می‌شود. به نظر می‌رسد همانگونه که بندیکت می‌گوید: «زنان در فضای تارنما(شبکه) بیشتر از مردان تمایل به انجام کارهای جدی  داشته و زودتر تمایل به مشارکت در ایجاد ارتباط کلامی پیدا می‌کنند» (Benedikt 1991: 17) در سایر تحقیقات که به فضای سیبرنتیک به عنوان فضای فرهنگی توجه داشته‌اند نیز این موضوع موردتوجه قرار گرفته و دلایل زیر برای آن ارائه شده است: (به عنوان مثال نگاه کنید به Lea1992: 17, Jones,1995:32 McLaughlin, 1997:g).

الف) ارتباط کلامی و استفاده از زبان در حال حاضر اساسی‌ترین وسیله ارتباطی بر روی اینترنت است. به نظر می‌رسد در صورت انتخاب زبان مناسب برای برقراری ارتباط زنان اعتماد بیشتری به پرسشگر می‌کنند.

ب) لازمه‌ ارتباط کلامی نوعی صبوری و پشتکار است و به نظر می‌رسد زنان برای این امر قابلیت‌های مناسب‌تری داشته باشند.

ج) در تحقیقات فوق و به خصوص در (Jones 1995) بر این نکته تاکید شده که به واسطه نوع رویکرد زنان به فضای سیبرنتیک که در برگیرنده نوعی نگرش از پیش تعریف شده و مشخص است که بر مبنای آن پیشفرض آنان استفاده از آن به عنوان وسیله‌ای برای کسب اطلاعات و تبادل آراء و نظرات است و در مجموع ارتباط در فضای تارنما را جدی‌تر از مردان تلقی می‌کنند (Ibid: 36).
علاوه بر موارد فوق در این تحقیق روشن شد که به واسطه‌ امکان ارائه یکسان نظرات و آراء برای همه در فضای تارنما، صرف‌نظر از جنسیّت افراد و هویّت آنان، طبیعی به نظر می‌رسد که کسانی از این امر بیشتر استقبال کرده و در امر تبادل اطلاعات شرکت می‌کنند که در فضای واقعی فرصت و موقعیت کمتری برای انجام این مهم دارند. طیف سنی افرادی که در این تحقیق مشارکت کرده و برای پاسخگویی به پرسش‌های پرسشنامه شماره یک اعلام آمادگی نمودند، از ۱۸ تا ۴۵ سال را در بر می‌گرفت. ذکر این نکته نیز حائز اهمیت است که همه این افراد در جماعت‌های مجازی عمومی شرکت داشته و در چنین فضایی از آنان برای مشارکت در امر تحقیق دعوت به عمل آمد. از این رو می‌توان مدعی شد که این طیف سنی بیشتر در فضاهای عمومیِ مجازی شرکت کرده و در آن اقدام به برقراری ارتباط می‌کنند. از ویژگی‌های جامعه آماری مورد مطالعه می‌توان به بالا بودن میزان تحصیلات و از این رو قابل اطمینان بودن نحوه ارتباط و تلقی آنان از این ارتباط و در مجموع تلقی آنان از فضای سیبرنتیک است. بالا بودن میزان تحصیلات بنا به گفته جونز:«نشانه‌ای از استفاده کیفی‌تر از فضایِ تارنما (lbid : 41) و در عین حال بیان کننده امکان «عمق و پایدار ماندن روابط در فضای تارنما» (Lea,1992,p:22)‌است. بالا بودن تعداد افراد مجرد شاید بتواند توجیه کننده‌ شرکت آنان در فضا و جماعت‌های مجازی باشد اما در عین حال بالا بودن شمار زنان متأهل (۲۴ نفر از مجموع ۲۶ نفر) می‌تواند بیان‌کننده رابطه‌ای باشد که توانسته جایگزین روابط واقعی در فضای واقعی باشد. این امر در عین حال بیان کننده آن نیز می‌تواند باشد که فضای مجازی امکان ارتباط بین افرادی که به دلیل محدودیت‌های اجتماعی، فرهنگی امکان برقراری ارتباط در فضای واقعی را پیدا نمی‌کنند، را فراهم آورده و به عنوان بدیلی برای فضاهای واقعی از این منظر موردِ توجه قرار گیرد.
اینترنت از جمله وسائلِ  نسبتاً گران ارتباطی است که چنانچه منبع تأمین هزینه آن مشخص گردد می‌تواند بیانگر ابعاد مختلفی از این پدیده باشد. تأمین هزینه توسط خود شخص قاعدتاً نشان دهنده میزان اهمیت این ارتباط و نیز نحوه استفاده از این ارتباط می‌تواند باشد. مطابق جدول ۵ اکثر افراد جامعه آماری مورد مطالعه شخصاً و از محل درآمد شخصی خود هزینه ارتباط با اینترنت را پرداخت می‌کنند که می‌تواند بیانگر اهمیت این ارتباط از نظر آنان و جایگاه آن در زندگیِ روزمره آنان باشد.

به  نظر می‌رسد که الگوی ساعات استفاده از اینترنت از الگویی جهانی پیروی کند چرا که در سایر نقاط جهان «استفاده از اینترنت برای افراد با یکدیگر و ورود به جماعت‌های مجازی در ساعات غیر‌کاری و عمدتاً بعد از ۶ بعدازظهر صورت می‌گیرد، (Bruckman, 1992:12 2:Marvin, 1995. (31 : Mnokkin, 1996: 47, Baumann 2000,:6) 51:Reid, 1998: 18 در تهران نیز به نظر می‌رسد که این الگو، الگوی غالب باشد. اگرچه در ساعات میانی صبح (۹ تا ۱۱) شاهد حضور افرادی در جماعت‌های مجازی هستیم، اما اینان اکثراً از محیط کار خود به این فضا وصل می‌شوند و هزینه خاصی برای آن پرداخت نمی‌کنند. از این رو، این دسته از افراد حضوری تصادفی، اتفاقی و به منظور گذراندن وقت، … داشته و در نهایت از جنبه تفریحی این ارتباط به فضای سیبرنتیک متصل می‌شوند. لذا آنان را نمی‌توان از زمره افرادی محسوب کرد که آگاهانه دست به خلق فضای جدید می‌زنند (جدول ۶).

پس از از انجام پرسش‌نامه  ۱ و از خلال صحبت‌هایی که در جریان مشارکت در فضاهای مجازی صورت گرفت، چهار رویکرد نسبت به فضای سیبرنتیک تشخیص داده شد. این چهار رویکرد بیان کننده دیدی است که این افراد نسبت به فضای سیبرنتیک داشتند و بر مبنای آن با افراد دیگر در فضای تارنما ارتباط برقرار می‌کردند. این رویکردها عبارتند از:

۱) ایجاد ارتباط فضای سیبرنتیک به منظور جبران آنچه در فضای واقعی خود ندارد؛

۲) ایجاد ارتباط در فضای سیبرنتیک به عنوان فضای مکملی برای آنچه در فضای واقعی وجود دارد؛

۳) برقراری ارتباط در فضای سیبرنتیک براساس تجارب پیشین در فضای واقعی؛

۴) برقراری ارتباط در فضای سیبرنتیک برای خلق تجارب جدید؛

پس از مشخص شدن و تفکیک رویکردها، در بخش دوم این تحقیق افرادی که به گونه‌ای  شاخص رویکرد‌های فوق بودند برای مصاحبه تفصیلی و عمیق دعوت شدند. افراد گروه اول (جدول ۷) شاغل و دارای ارتباطات اجتماعی هستند. با این همه از آن جهت به فضای سیبرنتیک روی آورده‌اند و این فضا را بدین دلیل به عنوان فضای ارتباطی برگزیدند که بنا بر اظهاراتشان فضای لازم، مناسب و راحت مورد نظر خود را در واقعیت پیدا نکرده بودند. از جمله عواملی که این گروه به عنوان مزایای ارتباط در فضای سیبرنتیک در تقابل با دشواری‌های فضای واقعی از آن نام می‌بردند می‌توان به نبود محدودیت‌های اجتماعی و قید و بند، امکان بیان آزاد آراء و عقاید، امکان دسترسی آزاد به اطلاعات مورد نیاز، فراهم بودن امکان انتخاب بیشتر از بین افراد، امکان ارتباط با همه اقشار و افراد فارغ از ملاک‌های مرسوم در جامعه، می‌توان نام برد.

افراد گروه دوم (جدول ۸) دارای زندگی مشترک خانوادگی با همسرانشان بودند و یا پیش از این به نوعی آن را تجربه کرده بودند. اینان فضای سیبرنتیک و ارتباط از طریق آن را به عنوان مکملی برای روابط اجتماعی خود می‌پسندیدند. بنابر اظهارات ایشان فضای سیبرنتیک و جماعت‌های مجازی امکان دیدار با افرادی را فراهم می‌کند که بنا بر موقعیّت اجتماعی‌شان امکان ارتباط و معاشرت با آنان وجود ندارد. از نظر برخی از آنان ارتباط از طریق اینترنت در فضای زندگیِ معمول و روزمره آنان تنوعی ایجاد کرده و به آنان فرصت می‌دهد که جدای از زندگیِ هر روزمره خود و افرادی که به طور معمول با آنان سرو کار دارند. فضایی جدید با افراد جدید و متنوع را تجربه کنند. برخی دیگر از اینان ارتباط اینترنتی را یادآور دوران سپری شده و زنده کردن خاطرات تلقی می‌کردند. از دید اینان در این فضا می‌توان ارتباط اجتماعی مشابه ارتباط اجتماعی در فضای واقعی داشت و در عین حال می‌توان از پی‌آمدهای نامطلوب آن جلوگیری کرد و در مواردی که امکان ایجاد ارتباط با افراد فراهم می‌شود این فضا می‌تواند به مثابه یک صافی عمل کند.
افراد گروه سوم (با توجه به رویکرد برقراری ارتباط در فضای سیبرنتیک برای خلق تجارب جدید) از جمله جوانترین افراد مورد پرسش بودند. اینان عمدتاً بر این عقیده بودند که فضای تارنما فرصتی را به وجود آورد که آنان بتوانند روابطی را تجربه بکنند که پیش از این در اختیار نداشته‌اند، از این رو این امکان می‌تواند فرصت‌های جدیدی را برای آنان به وجود آورد. در بین اطلاع رسانان این تحقیق این گروه بیش از سایر گروه‌ها، دوستان خود را از طریق شبکه اینترنت پیدا کرده، و با آنان ارتباطات پایدارتری دارند. از این ۷ نفر ۵ نفر دوره‌های هفتگی یا ماهیانه با حلقه دوستان اینترنتی خود دارند و در عین حال اتاق‌هایی را در جماعت‌های مجازی به نام خود ثبت رسانده و به حلقه‌ دوستانشان افراد جدیدتری اضافه می‌شوند.

اگر دراینجا به این پرسش اساسی تحقیق که :  «فضای سیبرنتیک تا چه حد توانسته به عنوان بدیلی برای فضای شهری، به منظور ایجاد ارتباط، مورد استفاده کاربرانِ اینترنت قرار بگیرد؟» باز گردیم می‌توان موضوع را به صورت زیر تبیین کرد.  برای افرادی که فضای سیبرنتیک را به عنوان جایگزین فضای واقعی برگزیدند، فضای توانایی بر آوردن خواسته و نیازهای آنان را ندارد. «من در دوران تحصیل خود چندین بار به دلایل ارتباطات ساده خانم‌هایی که هم دانشگاهی‌ام بودند مورد بازخواست قرار گرفتم، یک بار به دلیل شرکت در جشن تولد دوستم دو روز بازداشت بودم و جریمه نقدی پرداخت کردم. این امر همیشه برای من سرخوردگی به وجود آورده بود به شکلی که کمتر این فرصت را پیدا می‌کردم که ارتباطی ساده داشته باشم» (حمید۱) «من فکر می‌کنم به دلیل سختکوشی که در زندگی‌ام داشته‌ام و نتیجه آن اکنون این شده که برای جامعه‌ام فرد مفیدی باشم حق این را دارم که نوع ارتباطم با دیگران را تعیین کنم و به اندازه‌ای بالغ شده‌ام که تشخیص دهم تا چه حد می‌توانم در یک رابطه پیش بروم. اما عملاً‌ امکاناتی که در این جهت در اختیارم هست، بسیار اندک است. به نظر من مکانی تعریف شده برای من که بعد از ۸ تا ۱۰ ساعت کار در روز بتوانم در آن اوقات فراغت و استراحت خود را بگذرانم تقریباً وجود ندارد و اگر هم باشد مشکلات آن بقدری زیاد است که ترجیح می‌دهم عطای آن را به لقاء آن ببخشم، مکان های عمومی مثل پارک‌ها، باشگاه‌های ورزشی بقدری شلوغ است که فکر می‌کنم پیش از آنکه امکان گذراندن اوقات فراغت را به نحوی فرحبخش فراهم سازد، باعث سردرد می شود بعلاوه تا کنون نتوانستم در این جور جاها فضای خصوصی خاص خود را داشته باشم» (علیرضا  ۱) «من در روز بین ۸ تا ۱۰ ساعت درس می‌دهم. عمده وقت‌هایی که می‌توانم به کارهای شخصی‌ام بپردازم شب‌هاست و صبحها تا حدود ۵/۱۰ – ۱۱ . شب‌ها که در مکان‌های عمومی امنیت چندانی به خصوص در محدوده‌ای که زندگی می‌کنم وجود ندارد، صبح‌ها هم که هم سن و سالان من بیکار نیستند و محلی برای تجمع آنان نیست. در عین حال غیر از ورزش که تقریباً ‌سه روز صبح مرا به خود اختصاص می‌دهد بقیه روزها کار چندانی برایم وجود ندارد. در عین حال من فعالیت‌های اجتماعی را دوست دارم؛ ولی مکانی برای جمع شدن و رد و بدل کردن نظرات وجود ندارد که در آن بتوان جمع منسجمی به وجود آورد»(سهیلا ۱)

نبود مکان‌های مناسب شهری و محدودیت‌های اجتماعی از این منظر یکی از عوامل روی آوردن این افراد به فضای سیبرنتیک است. اما گاهی این جنبه از قضیه برای کسی که نمی‌تواند از همین فضا نیز استفاده کند جنبه‌ای ثانویه پیدا می‌کند. برای هژیر (۱) معلولیّت عامل دیگری است که امکان برخورداری از ارتباط جدی و مناسب اجتماعی را از وی سلب می‌کند. «پیش از این امکان تحرّک و حرکت برای من عملاً وجود نداشت واز این رو نمی‌توانستم به درستی در جایی حضور یابم که در آنجا بتوانم با دیگران به راحتی ارتباط برقرار کنم». برای نگار (۱) این امکان تحرّک پیش از آنکه جنبه ی فیزیکی داشته باشد، جنبه‌ی روحی – روانی دارد»، به دلیل تربیت خانوادگی تمایل چندانی به برقراری ارتباط به طور ناگهانی و یکهویی ندارم مایلم طرفم را خوب بشناسم در عین حال این شناسایی نیاز به محیطی دارد که در آن در مورد آدم بد قضاوت نشه یا کسی آدم در آنجا نبینه چون هزار جور ممکنه در مورد آدم فکر و خیال کنند. اگر یکی از همکاران یا یکی از فامیل آدم را در اینجور جاها ببینند آدم چه داره بگه». کیارش (۱) اما این مشکل را ندارد اما از جنبه دیگر نیاز خود را بر آورده شده نمی‌بیند» من سیاست و فعالیت سیاسی را دوست دارم. دوست دارم پشت این روابط خشک سیاسی، پشت این وقایع که هر روز از طریق رسانه‌های رسمی به من می‌رسد، را ببینم. دوست دارم فارغ از همه مصلحت‌هایی که شاید به حق و یا ناحق وجود دارد حرف بزنم، حرف بشنوم. یک جایی مثل یک حزب، یک میتینگ، جایی که همفکرهای من، مخالفین من وجود داشته باشند. بتوانم در آنجا حرف بزنم». گاهی مسئله اساساً به موقعیت اجتماعیِ فرد بر می‌گردد. موقعیتی که با خود الزامات و محدودیّت‌هایی می‌آورد. با توجه به موقعیتی که من دارم فکر نمی‌کنم به راحتی بتوانم راه بیفتم و با افراد رابطه برقرار کنم، شاید اینجور کارها را دون شان خود بدانم درعین حال خود را مستحق داشتن روابط با دیگران می‌دانم آدم‌هایی که متفاوت از اطرافیانم باشند. از همه نظر متفاوت و در عین حال با کلاس.  یافتن اینجور آدم‌ها به راحتی امکان‌پذیر نیست. مکانی که در آن جمع شوند وجود ندارد. انجمن‌های دانشجویی هم به گونه‌ای است که با شرکت در آن آدم انگشت‌نما می‌شود. در دوره لیسانس این انگشت‌نما شدن مطلوب و خوشایند هم بود اما حالا دیگه نه» (محسن ۱). این گروه از اطلاع‌رسانان فضای شهری پیرامون خود را مطابق خواسته‌های خود نمی‌یابند. آنچه به نظر واجد اهمیّت است، انتظار و توقع آنان از فضاست که در تقابل با آنچه در واقعیت با آن روبرو هستند، قرار می‌گیرد «فضای اجتماعی و الگوهایی که این فضا ارائه می‌دهد انتظارات را در افراد به وجود می‌آورد که انباشت آن به طور متقابل باعث می‌شود که فرد به حسب مورد و در نیازهایی که با آن روبرو می‌شود بر آورده شدن آن را در فضای اجتماعی طلب کند» (Lefevre 1996:137) .
سبک و شیوه‌ زندگی افراد فوق، تحصیلاتی که دارند، نقشی که در جامعه بازی می‌کنند، گروهی از خواسته‌ها و مطالبات را به وجود آورد که درعین حال به دلیل محدودیت‌های متفاوت امکان بر‌آورده شدن این مطالب وجود ندارد. بحث درباره دلایل به وجود آمدن این مطالبات، پیشینه فرهنگی اجتماعی آن و همخوانی یا تقابل این پیشینه و آنچه در واقعیت روی می‌دهد می‌تواند در جای دیگر مورد بحث قرار گیرد، اما آنچه در اینجا حائز اهمیت است فرآیندی است که منجر به تولید فضای جدید و ارتباطی می‌شود: «فضای اجتماعی به وجود آورنده فضای ذهنی است و فضای ذهنی در یک رابطه دیالکتیکی بر فضای اجتماعی تأثیر می‌گذارد. این ارتباط چنانچه به هر دلیلی دچار اختلاف شود، فضای ذهنی در پی یافتن فضای اجتماعی مطلوب خود بر می‌آید و یا در صور امکان، دست به تولید آن می‌زند» (ibid:68).
اتفاقی که ظاهراً برای افراد این گروه مورد پرسش نیز اتفاق افتاده بر همین سیاق بوده است. فضای اجتماعی آنان با فراهم آوردن فرصت‌ها و امکانات برای آنان زمینه پیشرفت، در اینجا در زمینه تحصیلی و کاری، را فراهم آورد.  این پیشرفت تبعا در دل خود انتظارات و خواسته‌هایی را به وجود آورده که فضای اجتماعی دیگر نمی‌تواند بر آورده کردن این خواست‌ها را به انجام برساند، لاجرم افراد در پی فضایی که بتواند چنین نیازی را از آنان بر‌آورده کند. بر می‌آیند. به عبارت دیگر اختلاف در روابط تعاملی فضای ذهنی و فضای اجتماعی ضرورت شکل‌گیری فضای اجتماعی جدید را به وجود می‌آورد. با این وجود باید به این نکته نیز توجه داشت که از نظر لوفبور «ضرورت به وجود آمدن فضای اجتماعی جدید و تولید آن نیازمند امکاناتی است که فضای اجتماعی پیشین با فضای طبیعی به وجود می آورد ibid:141)) اگر در مورد افراد فوق فضای سیبرنتیک و ارتباطی که در آن با افراد دیگر برقرار می‌شود و منجر به شکل‌گیری جماعت‌های مجازی می‌گردد را نوعی تولید فضا بدانیم، آنچه منجر به این تولید فضا شده است برآورده شدنِ انتظارات افراد در فضای واقعی و متقابلاً یافتن امکان آن در فضای سیبرنتیک است. «اینترنت این امکان را برای من فراهم آورده که ارتباط‌های خوشایند خودم را داشته باشم، دیگر نیازی نیست که اگر با کسی دوست شدم او را ببینم، اگر‌چه در روی نت می‌توانم او را ببینم. صحبتی که در روی نت با هم داریم یا تماسی که با هم از طریق تلفن برقرار می‌کنیم شناخت‌های اولیه را به ما می‌دهد و در عین حال سطح توقع‌مان از همدیگر را هم مشخص می‌کند» (حمید ۱). «خوبی ارتباط از طریق اینترنت آن است که محدودیت‌های معمول را ندارد آدم در آنجا می‌تونه ارتباط برقرار بکنه و در عین حال از تبعات نامطلوب آن پرهیز بکند، چون در اینجا فقط خودت اختیار دار هستی» (نگار ۱). «پیش از آنکه ارتباط از طریق اینترنت را تجربه کنم، همیشه فکر می‌کردم باید یک کلوپ و باشگاهی را به وجود آورد تا افراد مختلف بتوانند ویژگی‌های فرد یا افرادی را که به دنبال آن هستند را در آنجا ثبت کنند و از طریق آن با یکدیگر آشنا شوند، برنامه‌های گردشی و تفریحی بگذراند تا افراد بتوانند تجارب اجتماعی جدیدی کسب کنند. به نظرم اینترنت توانسته این امکان را فراهم کند. صرف نظر از جنبه هایی که هنوز امکان آن بر روی نت وجود ندارد. اما همین امکان آشنایی با افراد مختلف، تبادل نظرات و صبحت‌های دوستان، بدون آنکه کسی مجبور باشد هویت اصلی خودش را ابراز کند، امکان بسیار خوبیه» (محسن ۱). «روی نت تو می‌توانی به سایت همه گروه‌ها سر بزنی همه جور خبر راجع به همه کس بخوانی، بشنوی و بگی. درسته که در عمل ممکنه هیچکدام از نظرات نتواند نظر تو را جلب کنه اما بالاخره حرف نگفته نمونده چه از طرف تو و چه از طرف دیگران، همین با خبر شدن از آنچه در پیرامونت می‌گذره، تو را به سمت لایه‌های عمیق‌تر تحولات سوق می‌ده جایی که درآن مسئله فقط وجود یا عدم وجود یک فرد مسئله‌ تو نیست مسئله آن بافت ذهنی است که در طول سال‌ها شکل گرفته و به صورت یک فرهنگ در ذهن همه جایگیر شده، آن وقته که می‌تونی حرف‌ها را با توجه به این بافت درک کنی. در عین حال اینترنت تو را به همه کس با هر ایده و مرامی متصل می‌کنه و تو می‌تونی بفهمی که حرف و خواسته اصلیشون چیه» (کیارش ۱).  پاسخی که گروه دیگر با رویکرد «ایجاد ارتباط در فضای سیبرنتیک به عنوان فضای مکمّل فضای واقعی» داشتند متفاوت بود. افراد این گروه اساساً دیدشان به فضای سیبرنتیک دیدی متفاوت بود. اینان به واسطه‌ داشتن زندگی مشترک و یا تجربه کردن آن در برهه‌ای از زندگی خود روابط اجتماعیِ گسترده تری را تجربه کرده بودند و تبعا آنچه در محیط وب به دنبال آن بودند و رابطه‌ای که خواهان آن بودند متفاوت بود.  «محیط کاری من یک محیط حرفه‌ای است برخوردها و تماس‌هایی که در آن وجود دارد کاملاً تعریف شده است، امکان تغییر چندانی در آن وجود ندارد» (سوسن ۲).

«کار پر‌مسئولیت من زمان کمی را در اختیار می‌گذارد که روابطی که پیش از این در زمان تحصیلم داشتم، دوره‌هایی که با دوستانم داشتم، بر‌گردم. امور روزمره‌ من به کار بیرون، خرید و کار در خانه می‌گذرد. گاهی فکر می‌کردم خودم را در این میان از دست دادم، فرصتی برای خودم پیدا نمی‌کردم»(مهین ۲). «کار متنوعی است. آدم‌های مختلف، تیپ‌های مختلف را می‌بینم و با آن‌ها سر و کار دارد. اما توقعم از خودم، زندگیم، خانواده‌ام بالاست. چیزهای معمولی دیگر راضی‌ام نمی‌کند، دنبال موقعیت‌های جدید، فرصت‌های نو می‌گردم. زندگی الانم را دوست دارم. کارم را هم همینطور چون هم تنوع داره و هم در آمد خوبی در آن هست، اما در عین حال دوست دارم چیزهای جدیدی تجربه کنم. این حالت چون در اطرافیانم نیست باید دنبال راهی بگردم که بتوانم این خواسته‌ام را بر‌آورده کنم» (قهرمان ۲). «علیرغم امکاناتی که در زندگی‌ام دارم گاهی فکر می‌کنم که باید از وقتم بیشتر و بهتر استفاده کنم. با آدم‌های بیشتری رابطه داشته باشم. بلافاصله بعد از دیپلم وارد دانشگاه شدم و سال آخر بودم که ازدواج کردم حالات فکر می‌کنم فرصت چندانی را نداشته‌ام که به خودم و علائقم برسم. دوست‌های زمان تحصیلم هم عمدتاً به خارج رفته‌اند. فکر می‌کنم بتوانم از طریق اینترنت دوستانی پیدا کنم. تا کنون که چندین مورد پیدا کرده‌ام» (فریبا ۲). «با مسائلی که در زندگی‌ام پیش آمده و مشکلاتی که با آن دست به گریبانم خیلی دوست دارم تنهایی‌ام را با پیدا کردن دوستانی پر کنم. خانواده‌ام خیلی به من کمک می‌کنند اما گاهی همه حرفهام را به آن‌ها نمی‌توانم بزنم. در عین حال آن‌ها همیشه با من نیستند»(نوشین ۲). «آدمی در موقعیت کاری و شرایط سنی من نمی‌تواند به هر جایی بره و با هر کسی رابطه داشته باشه، اما در عین حال نمی‌توانم ضرورت وجود رابطه با دیگران را نفی کنم و آن را ندیده بگیرم. دوستان و فامیل جای خودشان را دارند اما برای پُر‌کردن ساعت‌های تنهایی‌ام دوست دارم رابطه‌ای را تجربه کنم که بتوانم اوقات تنهایی و بیکاری‌ام را پُر ‌کند» (همایون ۲). «کاری که من دارم محیطی یکنواخت را برایم به وجود آورده تحولاتی که در جامعه و محیط اجتماعی‌ام وجود دارد و به وجود آمده را دوست دارم بشناسم. می‌خواهم بدانم دنیای آنان چگونه است، تعریف آنان از زندگی، خوشبختی، ناکامی و مسائل دیگر چیست. شاید به اقتضای وضعیت شغلی، فرهنگی و اجتماعی‌ام نتوانم در محیط‌های معمول به راحتی رفت و آمد کنم و ارتباط برقرار کنم، اما محیط وب با توجه به امکاناتش وسیله‌ای را فراهم آورده که بتوانم با دیگرانی که از همه لحاظ با من و پیشینه‌ام متفاوت‌اند رابطه داشته باشم اگر‌چه بعضی از این روابط بسیار ملال‌انگیز و سطحی است اما گاهی افرادی نیز توان پیدا کرد که حرفی برای گفتن داشته باشند» (ظفر ۲). «شرایط زندگی‌ام رفته‌رفته به سمتی کشیده شده که احساس تنهایی می‌کنم. دختر و پسرم بزرگ شده‌اند. یکی دانشجوست و دیگری سال آخر دبیرستان است. فکر می‌کنم حالا این حق را دارم که دنبال رابطه‌ای باشم، دنبال کسانی باشم که بتوانند در اوقات فراغت من شریک شوند. در عین حال امکان تبادل نظر راجع به برخی مشکلات و مسائلی که پیش می‌آید فراهم آید. قصد دارم از ایران بروم و محیط جدیدی را با بچه‌ها تجربه کنم. از طریق اینترنت و روابطی که توانسته‌ام از این طریق پیدا کنم اطلاعاتی به دست آورده‌ام و اکنون کار مهاجرت به کانادا تقریباً به مراحل آخر رسیده، همه این مسائل به واسطه اینترنت میّسر و ممکن شده است» (آذر ۲).  نیاز به تولید فضا در بین گروه دو به شدت گروه یک نبود با این همه این احساس نیاز همچنان به وقت خود باقی بوده و امکانات فضای واقعی و واهمه‌ای که از داوری و قضاوت اطرافیان وجود دارد مانع از آن شده که این نیاز به ایجاد فضای ارتباطی در فضای ارتباطی در فضای شهری اتفاق بیفتد لذا دنباله فضای ذهنی خود را در فضای اجتماعی دیگر جستجو می‌کنند. اگر در گروه یک این نیاز به تولید فضا به تمامی به فضای سیبرنتیک منتهی می‌شود در اینجا فضای سیبرنتیک در کنار فضای واقعی قرار می‌گیرد. آنچه در این گروه حائز اهمیت قابلیتی است که آنان برای فضای سیبرنتیک قائل شدند.

«اینکه فضای مکمل فضای غالب قرار گیرد، اعم از آنکه فضای مکمل فضای اجتماعی، ذهنی، طبیعی (برای هر یک از این سه فضا) باید انتزاعی از آن را در خود جای دهد» (lbid:93) از این رو به نظر می‌رسد که کیفیت فضای سیبرنتیک از نظر این افراد انتزاعی از فضای واقعی است که امکان ایجاد ارتباط را برای آنان فراهم می‌آورد.

گروه بعد با رویکرد «برقراری ارتباط در فضای سیبرنتیک براساس تجارب پیشین در فضای واقعی» فضای سیبرنتیک را دارای قابلیت مشابه آنچه در فضای واقعی وجود دارد می‌دیدند از نظر آنان فضای سیرنتیک و ارتباطاتی که در آن شکل می‌گیرد، جدای از امکان دیدار مستقیم که کمتر در فضای وب ایران بدلیل سرعت پایین خطوط امکان‌پذیر است، چیزی کمتر از ارتباط در فضای واقعی ندارد و بدلیل برخی قابلیت‌های آن امکان بروز جنبه‌های پنهان شخصیتی را فراهم می‌آورد. تمام افراد این گروه، علیرغم شکست‌ها و ناکامی‌های آن امکان بروز جنبه‌های پنهان شخصیتی را فراهم می‌آورد. تمام افراد این گروه، علیرغم شکست‌ها و ناکامی‌هایی که در ارتباطات پیشین خود داشتند، مایلند امکان مجددّی برایشان فراهم شود که بتوانند آن تجارب را منهای نقاط منفی و عواملی که منجر به شکست‌شان شده بود را مجدداً تکرار کنند. این میل به تکرار این معنی ضمنی را نیز در بر دارد که فضای واقعی برای تکرار آن مساعد نیست. این مساعد نبودن از چند جنبه قابل توجه است، و برای افراد مختلف معانی مختلفی در بر دارد:
«من مدتی با کسی دوست بودم، البته این دوستی چنان عمیق شد که خانواده‌هایمان نیز خبردار شدند، محیط کارم هم متوجه شدند اما بعد یکسری مسائلی از طرف خانواده‌ها مطرح شد که کار به سرانجام نرسید و مجبور شدیم از هم جدا بشم. چند ماهی از نظر روحی وضع مناسبی نداشتم. اصلاً نمی‌توانستم به جاهایی که با هم رفته بودیم قدم بگذارم. اون امکان این را داشت که از ایران بره و قطعاً راحت‌تر از من می‌توانست با مسئله کنار بیاد اما من و هر آنچه پیرامون من بود یادآور او بود» (مژگان ۳). «من در سال ۱۳۶۴ به جرم یک ارتباط سیاسی بازداشت شدم. البته فعالیتی نداشتم. بیشتر در خانه یکی از دوستان خواهرم کتاب می‌خواندیم، بریده روزنامه جمع می‌کردیم. فعالیت تشکیلاتی نداشتم ولی من آن فضای صمیمی را دوست داشتم. بعد از ۵-۴ ماه آزاد شدم. این بازداشت در آن سن تأثیر بدی روی من گذاشت به طوری که دوران تحصیلم هیچگاه سایه سنگین آن از روی زندگی من برداشته نشد. در دانشگاه قادر به شرکت در کوچکترین فعالیّت صنفی یا سیاسی نبودم. همیشه می‌ترسیدم که اتفاقی برایم بیفتد. اما از تعلق خاطر اگر هم چیزی باقی مانده بود عشق و علاقه به عدالت و تغییر بود که همچنان برایم جذاب می‌نمود» (شهلا ۳)

برای سپهر‌(۳) قضیه جنبه سیاسی ندارد، بلکه گرد هم جمع شدن و با هم سن و سالان بودن، به خودی خود، جذاب و دلپذیر است.» در دوران دانشجویی با همدوره‌هایم که در آخر تعدادمان به ۱۵ نفر رسید، جمعی را تشکیل دادیم و کارهای مختلف مربوط درس‌هایمان را با هم تقسیم کردم و از آنجائی‌ که همه در شهرستان محل تحصیل‌مان غریب بودیم صبح و شب و تعطیل و غیر‌تعطیل‌مان با هم می‌گذشت. از آن جمع دو تا از پسرها با خواهرهای دونفر دیگر ازدواج کردند. بعد از آنکه درس‌مان تمام شد هر کدام یک سمتی پراکنده شدیم. دیگر نشد که دور هم جمع بشیم. از آن جمع ۳ نفر در تهرانیم که باز هم هفته‌ای دو سه شب را با هم می‌گذرانیم ولی اون جمع دیگر تکرار نشد. اما وقتی اینترنت آمد قضیه قدری فرق کرد (سپهر ۳). «این حس با هم بودن در هر دوره‌ای یک شکلی به خودش می‌گیرد توی دوران بچگی با بچه‌های محل و همشاگردی‌ها، توی دوره دبیرستان گروه‌های ورزشی، کوهنوردی، … اما به نظر با بالا رفتن سن جمع‌هایی بیشتر بدرد آدم می‌خوره که همان حس با هم بودن را اما این بار در قابل یک علاقه و سلیقه مشترک دوباره زنده و تداعی کنه. من ندیدم که تا حالا چنین انجمن‌هایی به وجود بیاد.

«مثلاً من مدتی است که به انیمیشن‌سازی کامپیوتری علاقه‌مند شدم و در مدت سال ۳ –۲ گذشته به جاهای مختلف سر زدم، منابع مختلف را مطالعه کردم و پیشرفت خوبی هم داشته‌ام. اما تا حالا چیزی به اسم به طور مثال انجمن دوستداران انیمیشن‌های کامپیوتری ندیده‌ام» (امیرخان ۳). « من همیشه کارهای هنری را دوست داشتم اما کار من بیشتر عکس‌برداری از اندام است. کاربرد زیادی بخصوص در رشته‌های پزشکی و رشته‌های هنری دارد. اما هیچوقت امکان آن را نداشته‌ام که کاری را درجایی عرضه کنم. از زمان دانشجویی به واسطه دو نفر از استادهام با یکی دو مرکز تحقیقاتی آشنا شدم و با آن‌ها کار می‌کنم اما جرأت نمی‌کنم جای دیگری دنبال کار باشم تا بیام توضیح بدم که منظور از این کار چیه هزار جور سوء تفاهم پیش آمده. کارهای طبیعتم خوب عرضه شده فروش هم داشته اما این کاری که دوست دارم نه، تا اینکه مجبور شدم این کارها را در سایت‌های مختلف دانشگاهی خارج از کشور عرضه کنم” (مهتاب ۳). از نظر دیگر شاید این نیاز یک نوع احساساتی‌گری (sentimentalism) که با نوعی حسرت گذشته (nostalgia) نیز باشد. «من در زندگی‌ام از کودکی، بعد از دست‌دادن یکی از دوستانم در یک تصادف رانندگی یک گم شده‌ای داشتم. فکر می‌کنم آن هم‌فهمی باید در جای دیگر پیدا شود باید باشد. بعضی اوقات فکر می‌کنم بسیار به آن نزدیک شده‌ام اما باید بیشتر به دنبال آن باشم، اما روزی بالاخره آن را به دست خواهم آورد» (اهریمن ۲). فضای ذهنی همیشه در صدد بسط خود است و چون گفتمان در یک اجتماع شناخته می‌شود، طبیعی است که به دنبال مخاطبی آشنا با مفروضات ذهنی مشابه باشد. اگر فضای ذهنی قدرت بازسازی و بسط خود را نداشته باشد در یک سطح تکرار می‌شود و روند معمول خود را به سمت عینی (concrete) شدن طی نکرده بهرحال می‌توانم با آدم‌های متفاوت حرف‌های مختلف بزنم. بیرون باید خیلی زور زد تا همین آدم‌ها به تورت بخورند، ولی توی اینترنت تمام این آدم‌ها دمِ دست هستند»(ارباب‌زاده ۴).
به نظر می‌رسد چنانچه بخواهیم از مجموعه اطلاعات و نظرات ارائه شده به یک جمع‌بندی و پاسخی برای پرسش اول تحقیق برسیم بگوییم که فضای سیبرنتیک از نظر تمامی افراد مورد پرسش در این تحقیق قابلیت آن را دارد که به عنوان فضایی برای انجام ملاقات و دیدار مورد استفاده قرار گیرد و از آنجایی که فضای شهری نیز به چنین منظوری تولید شده و به وجود می‌آید و اساسی‌ترین فرض در ساخت آن نیز برآورده ساختن همین هدف است لذا می‌توان آن را چنین فضایی تصور کرد. در خلال صحبت‌هایی که پرسش‌شوندگان این تحقیق ارائه نمودند، آنچه بارز می‌نمود، اهمیتی است که این فضا به عنوان یک فضای به واقع موجود برای آنان دارد. حال این اهمیت چه جنبه جایگزینی داشته باشد و چه جنبه مکمّل. از این نظر فضای سیبرنتیک در نزد کاربران اینترنت، به حسب تعریفی که از فضا دارند، فضایی قابل قبول برای آنان است. اینکه این فضا تا چه حد مورد استفاده آنان قرار می‌گیرد بستگی به رویکردی دارد که آنان نسبت به این فضا دارند. این رویکرد بیش از هر‌چیز یک رویکرد مبتنی بر پیشینه و تجربه اجتماعی فرهنگی آنان است. به این معنی که محیط آنان و تجارتی که در این محیط (ها) کسب کرده‌اند تعیین‌کننده نوع استفاده‌ای است که می‌خواهند از فضای سیبرنتیک و روابط با افراد دیگر در آن داشته باشند. در عین حال همین تجارب پیشین وقوع آن نحوه ومیزان استفاده از فضای سیبرنتیک را تعیین می‌کند. به نظر تحلیل این چنین از تولید فضا، صرف نظر از اینکه این فضا فضایی واقعی باشد یا فضای سیبرنتیک، رابطه‌ای منطقی بین فضای پیشین و فضایی که احتمالا ایجاد رابطه منجر به تولید آن خواهد شد، برقرار خواهد کرد. رابطه افراد در فضای سیبرنتیک اگر چه رابطه‌ای مجازی (virtual) خوانده می‌شود اما در واقع برای فضای شهری به مثابه یک بدیل مطرح است. افرادی که در گروه چهار قرار دارند، همگی طبق اظهارات خود روابط اجتماعی نسبتاً خوبی داشته‌اند، اما در بعضی شکست خورده‌اند، در برخی دیگر به دلایل اجتماعی، سیاسی دچار منع شده‌اند، در برخی دیگر موفق بوده‌اند و به نوعی مایل به بسط تجارب قبلی هستند. دلایلی که این گروه برای ایجاد رابطه در فضای سیبرنتیک ابراز کردند، شباهت در فضای سیبرنتکی با زندگی واقعی، اینکه امکان شناخت افراد در آن وجود دارد و لذا نیازی برای آشنایی اولیه و مقالات در فضای واقعی وجود ندارد، دیگر اینکه در این فضا امکان تکرار تجارب پیشین بدون آنکه امکان پیامدی ناگوار و نامطلوب به مانند فضای واقعی در آن وجود داشته باشد، وجود دارد. تلقی این افراد از فضای سیبرنتیک، فضایی شبیه فضای واقعی است.  فضای شهری در بنیادی‌ترین شکل خود محل ملاقات و دیدار است. فضای سیبرنتیک نیز توانسته با توجه به امکانات خود این امکان را برای آن‌ها فراهم آورد. به نظر می‌رسد فضای اجتماعی نوعی زمینه قبلی برای ایجاد ارتباط به وجود می‌آورد. اما با توجه به محدودیت‌هایی که گاهی همین فضا در پی دارد اجازه انجام ارتباط و ملاقات را فراهم نمی‌آورد. فضای سیبرنتیک توانسته تا حدودی این امر را جبران کند. من همیشه اوقات فراغتم را قبل از ازدواج با دوستانم می‌گذراندم. بعد از تمام شدن درسم و شروع به کار در شرکت مهندسی سازه مسئولیت‌های زیادی به دوشم افتاد که مجبور بودم به دلیل حساسیت کار وقت زیادی را صرف آن کنم. از طرفی بعد از مدتی با شوهرم آشنا شدم و ازدواج کردیم و ساعت‌های بعد از کارم هم یکسره به رفت و آمد، خرید و بعد هم کارِ خانه محدود شد. همیشه آخر شب‌ها خسته از کارهای روزانه به دوره‌هایی که با دوستانم داشتم و اوقاتی را که با هم گذرانده بودیم، فکر می‌کردم. دو سال پیش برای اولین بار در شرکت از طریق اینترنت yellow page در سایت yahoo توانستم ردِ یکی از دوستانم را در آمریکا پیدا کنم و با یکدیگر در تماس باشیم. این ملاقات و ارتباط دو نفره باعث به وجود آمدن اتاق گپ‌زنی ما و دوستان‌مان در Paltalk شد و حالا هفته‌ای دو سه شب یکی دو ساعتی را با هم می‌گذرانیم، گر چه لطف ملاقت‌های قبلی را نداره اما به هر حال توانسته جای خالی اون روزها را تا حدودی پر کنه. حال خیلی خوبی به آدم دست می‌ده که هر وقت کامپیوتر را روشن می‌کنی پیامی، عکسی، یا هدیه‌ای از طرف دوستی که خیلی وقته او را ندیده‌ای بهت برسه».

جدای از این برخوردها و ارتباطات گاه گاهی اینترنت امکان این را فراهم ساخته که علیرغم محدودیت‌ها افراد بتوانند علایق خود را دنبال کرده دیگرانی که فضای فکری و ذهنی مشترکی دارند ارتباط برقرار کنند.این گونه تلقی از فضای سیبرنتیک و شبیه دانستن آن به فضای واقعی طبق یک فرآیند شکل می‌گیرد و این ویژگی است که در آنچه به شکل‌گیری فضا منتهی می‌شود نقش اساسی در ارتباط دادن رابطه‌ای که  فضای اجتماعی، آنچه که هست، و فضای ذهنی، آنچه می‌خواهیم که باشد، ایفاء می‌کند.آنچه فضای شهری را برای شهروندان تعریف و تحدید می‌کند مجموعه ای از عوامل فیزیکی، ذهنی و اجتماعی است همین فضا جدای از ویژگیِ فیزیکی آن در فضای سیبرنتیک به عنوان فضایی ارتباطی است (Leeds,1994 :26) .
به نظر می‌رسد که در اینجا با همان سطحی از تولید فضا مواجه هستیم که در مدل لوفبور نیز دیده می‌شود. فضای اجتماعی نوعی انتظار و توقع را درشکل‌دهی به فضای ذهنی به وجود می‌آورد که این به نوبه خود به فضای اجتماعی آنی و مطلوب شکل می‌دهد. در سطح واقعی فضای یک شهر محل تلاقی این دو فضاست. (Lefebvere, 1996:71) فضای ذهنی (جدید) فضای اجتماعی (پیشین) فضای اجتماعی (جدید).

نتیجه گیری

فضای سیبرنتک یک فضای تعاملی و ارتباطی است که در شهر تهران به وجود آمده و در حال گسترش است. جدا از امکاناتی از قبیل تبادل اطلاعات، جستجوی اطلاعات، کاریابی، …  که این فضا دارد این امکان را نیز فراهم می‌سازد که افراد بتوانند در آن با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. برقراری ارتباط در فضای سیبرنتیک منجر به ایجاد جماعت‌های مجازی و تعامل و ارتباطات اجتماعی شده است. این فضا به دلیل موثر بودن نقش تک‌تک افراد در به وجود آمدن آن یک روند تولید را برای شکل‌گیری طی می‌کند. به تعبیر لوفبور تولید هر فضا از سه جزء فضای اجتماعی، فضای ذهنی و فضای طبیعی بهره می‌گیرد اما به دلیل وجود عامل انسانی روند ایجاد رابطه و تعامل به فضای اجتماعی معطوف به تجربه‌های پیشین است. (Baudrillard, 1983,p.29). پس می‌توان نتیجه گرفت که تولید این فضا در جریان یک فرآیند همانندیابی شکل می‌گیرد. به نظر می‌رسد که فضای سیبرنتیک نیز از این قاعده مستثنی نیست. اما در عین حال به نظر می‌رسد که این فرآیند همانندیابی خود متأثر از فضاهای دیگر است. در نهایت با برداشتی که از کار لوفبور می‌توان در مورد تولید فضا داشت، ظاهراً که فضای سیبرنتیک نیز برای شکل‌گیری خود این مسیر را طی می‌کند.
” فضای اجتماعی پیرامون هر کس به وجود آورنده فضای ذهنی آن شخص است. منظور از فضای ذهنی سطح گفتمان، زبان، شیوه استنتاج و ربط منطقی مفروضات، یافته‌ها، شناخت‌ها و تجربیات است” (Berges & Luckman, 1996:91). این فضای ذهنی در یک رابطه ی متقابل و دیالکتیک با فضای اجتماعی است و از آن تأثیر گرفته و به نوبه خود بر ‌آن تأثیر می‌گذارد. چنانچه به هر علّتی این رابطه مختل شده یا دستخوش تغییر و تحول شود به  اعم از آنکه نیاز به مکمل داشته باشد و یا  جایگزین کردن آن ضروری باشد فضای ذهنی فرد، فضای اجتماعی جدیدی را جستجو می‌کند. لوفبور به عنوان نمونه‌ای از این جستجو مهاجرت را نام می‌برد (مهاجرت در حد عام و وسیع خود نتیجه به هم خوردن رابطه فضای طبیعی / فضای اجتماعی، فضای طبیعی / فضای ذهنی، فضای ذهنی / فضای طبیعی است (Lefebvre,1996:114) . همانگونه که در کار لوفبور مشاهده می‌شود این فضا در گفتمانِ او معطوف به فضای واقعی و فیزیکی است با این همه به نظر می‌رسد که از آن می‌توان برای توجیه و دلیل‌آوری روی آوردن به فضای سیبرنتیک نیز استفاده کرد. افرادی که از فضای سیبرنتیک استفاده می‌کنند و در این تحقیق مورد پرسش قرار گرفتند چنین رویکردی بدان و فضای تعاملی آن داشتند. به نظر می‌رسد که هر یک از آنان به واسطه فضای اجتماعی فرهنگی خود در فضای ذهنی به سر می‌برند که این فضا در دنباله خود را جستجو می‌کند و چون آن را در فضای واقعی به دست نمی آورد روی به فضای مجازی و سیبرنتیک می آورد. منظور آن نیست که این فضا به تمامی جایگزین فضای واقعی می‌شود بلکه البته این فضا به صورت مکمل فضای اجتماعی واقعی  به عنوان جایگزین برخی از جنبه‌های آن عمل می‌کند.
اما فضای سیبرنتیک در شهر جنبه دیگری نیز به خود می‌گیرد و به‌دلیل از بین بردن ُبعد مسافت امکانات جدیدی را در اختیار افراد می‌گذارد. در دسترس بودن همیشگی این فضا و عدم نیاز به تحرک فیزیکی در آن برای رسیدن به فضای دلخواه، فضای سیبرنتیک را به نوعی فضای شهری تبدیل می‌کند، بدین معنی که مطابق تجربه‌های پیشین از فضای تعاملی به طور عام و فضای شهری به طور خاص همانندیابی شده و مورد استفاده قرار می‌گیرد و در عین حال به دلیل کمبودهای خاص خود و نیاز افراد به وجه مادی یک رابطه انسانی پس از برقرار شدن ارتباط بین افراد و حاصل شدن شناخت اولیه زمینه لازم را برای ملاقات در فضای واقعی، در فضای شهری، آماده می‌سازد. شاید بتوان گفت که فضای شهری جدید در این ارتباط دیگر ویژگی پیشین و شناخته شده قبلی خود را ندارد، چرا که متأثر از فضای ذهنی افرادی است که در آن با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند، به عبارت دیگر فضای سیبرنتیک علاوه بر فضا بودن خود، جزء تشکیل دهنده فضای جدید می‌شود. بر طبق یافته‌های این تحقیق تمرکز افرادی که اینترنت را به عنوان وسیله‌ای ارتباطی برگزیده‌اند در مناطق ۲،۳،۶،۷ شهر تهران است. به نظر می‌رسد، آنچه فِلِچر در مورد کاربران اینترنت و کسانی که از فضای سیبرنتیک به عنوان وسیله‌ای ارتباطی استفاده می‌کنند، بیان می‌دارد تا حدودی در مورد کاربران اینترنت در شهر تهران نیز صادق باشد.«اینترنت وسیله ای ارتباطی و فضای سیبرنتیک محیطی است که امکان تولید فضا را برای کسانی که به صورت مادّی در قالبی اجتماعی فرهنگی قادر به ایجاد فضایی نبوده و یا در تولید و ساخت آن با مشکل مواجه‌اند، فراهم می‌آورد» (Fletcher, 1998:23).
توجه به اینکه که مناطق شهری فوق عموماً در برگیرنده طبقه متوسط و متوسط به بالای اجتماعی بوده که به لحاظ فرهنگی فضایی مناسب برای ارتباط و تعامل فرهنگی نداشته، و یا در صورت وجود چنین مکانی امکان تحول و تغییر و ایجاد تنوع و دگرگونی در آن را ندارند، و از طرف دیگر امکانی برای تولید فضا برای دنبال کردن انتظارات و توقعات خود نمی یابند. از آن روز حائز اهمیت است که با وجود فضای سیبرنتیک و وجود امکان برقراری ارتباط و تعامل در آن فرصتی یافت می شود تا آنان بتوانند با تکیه بر این فضا و امکانات موجود در آن، انتظارات و خواسته های بروز نیافته خود را دنبال کنند.

مرتبط دانستن فضای سیبرنتیک به فضای شهری یک قیاس و تشبیه زبانی صرف نیست. در واقع این دو مفهوم بیان‌کننده نوعی توسعه فرهنگی و نیاز اجتماعی درهم تافته است. فضای سیبرنتیک در پیرامون حیطه اجتماعی فضای شهری و تحلیل اجتماعی (Social imaginary) « تولید» و «ساخته» شده است. توسعه فضای سیبرنتیک صرفاً بر اساس دستیابی به یک سطح فنی – اقتصادی از توسعه اجتماعی نیست بلکه نیاز به بیان نوعی تحلیل اجتماعی از آنچه آن را فضای ذهنیِ افراد می‌توان خواند، دارد. فضای ذهنی به واسطه ادبیات، اسطوره‌ها، علم، دین، زبان و سطح گفتمان شکل‌گرفته و به نوبه خود به فضای سیبرنتیک شکل داده و متعاقباً «واقعیت» را همانندیابی می‌کند. آنچه بودریار در بیان «همانندها» تصویر می‌کند بر پیچیدگی این رابطه تأکید دارد.  «پیش از این در جهانی که اصول واقعی و برگرفته از واقعیت بر آن حاکم بود، تخیل عذر و بهانه‌ای برای دور شدن از آن به شمار می‌رفت. امروز واقعیت خود به صورت عذر و بهانه‌ای برای دور شدن از مدل‌ها و الگوها در آمده است، دور شدن از الگوها و مدل‌ها که اکنون با اصول همانند یابی و تشابه کنترل می‌شوند. و شگفت آن که این واقعیت است که اتوپیای حقیقی ما شده است. اما اتوپیایی که دیگر در حوزه امکان وجود ندارد. اتو‌پیایی که تنها می‌توان رویای آن را به گونه رویایِ یک گم‌شده دید».  (Bauldrillard, 1994,pp.122-123)  با این همه اعمال و رفتارهای واقع شده در فضای سیبرنتیک را نمی‌توان به مثابه بازنمود یک حیطه کلّی معنی‌دار تعبیر کرد، و در عین حال نمی‌توان آن را فضایی واحد و مجزا تصور کرد، بلکه باید قرائنی خاص، دقیق و « ناحیه‌ای» (regional) داشت. بافت فضای سیبرنتیک به واسطه تنوع فرهنگ انسانی و آنچه به شکل اجتماعی به وجود می‌آید، شکل می‌گیرد. از این رو توجه به بعد فرهنگی در زندگی کسانی که در شکل‌گیری آن فضا دخالت دارند، برای هر گونه بررسی و تحلیل بر آن، ضروری به نظر می‌رسد.

REFRENCES

Benko, Georges and Stroohmayer, Ulf (eds.) Space and Social Theory:  Interpreting Modernity and Postmodernity, Blackwell, Oxford & Mass, 1997.
Baudrillard, Jean, Simulations, Semiotext(e), New York, 1993.
Baudrillard, Jean, The Ecstasy of Communication, Semiotext (e), 1988.
Baudrillard, Jean, The Transparency of Evil, Verso, New York, 1993.
Benedikt, Michael, ed. Cyberspace: First Steps, Cambridge, Massachusetts, The MIT Press 1993.
Blyth, Derek, The American Express Guide to Berlin Mitchell Beazley, London, 1998.
Bonnet. Alastair, Art, idoology, and everyday space: subversive tendencies from Dada to postmodernism in Society and Space 1992, vol. 10, pages 69-86.
Bonnett, Alastair, Situationism, geography, and post – structuralism in Society and Space 1989, vol .7, pages 131-146.
Bonnett, Alastair, “ The Transgressive Geographies of Daily Life”, in Transgressions, A Journal of Urban Exploration London, 1996, vol.2/3, pages 20- 26.
Burger, P. & Luckman, T., The Social Construction of Reality: A Treatise in the Sociology of Knowledge. Garden City, NY: Doubleday, 1966.
David Harvey, The Urban Experience Blackwell, Oxford, 1989.
De Certeau, Michel, On Signs Johns Hopkins University Press, Baltimore, 1985
De Certeau, Michel, The Practice of Everyday Life University of California Press, Los Angeles, 1994.
Debord, Guy, Society of the Spectacle Black & Red, Detroit, 1983
Debord, Guy, “Two Accounts of the Derive” in Theory of the Derive and Other Situationist Writings on the City, Situationist International Website.
Denis Cosgrove, Stephen Daniels (eds) The lconography of Landscape Cambirdge University Press, Cambridge, 1988.
Duncan, Nancy (ed), Body Space Routledge, London & New York, 1996.
Ellin, Nan (ed), Architecture of Fear Princeton, Architectural Press, New York, 1997.
Garfinkel, H. Studies in Ethnomethodology, Englewood Cliffs, NJ: Prentice – Hall, 1967.
Gilles Deleuze & Felix Guattari, On the Line Semiotext(e), New York, 1983.
Goldberg, Rose, Performance Art: From Futurism to the Present Thames and Hudson, London, 1988.
James Clifford, Writinhg Culture: The Poetics and Politices of Ethnography University of California Press, Berkeley, 1986.
James Duncan and David Ley (eds.) Place / Culture/Representation Routledge, Loneon & New York, 1998.
Jane Jacobs, The Death and Life of Great American Cities Random House, New York, 1961.
Keith, M,& Pile, S. Place and the Politics of ldentity Routledge, London, 1993.
Knabb, Ken (ed) Situationist International Anthology Bureau of Public Secrets, Berkeley, Calif, 1981.
Lefebvre, Hanri Critique of Everyday Life Vol. 1, Verso, London, 1991.
Lefebvre, Henri. The Production of Space Blackwell, Oxford and Cambridge Mass., 1991.
Merleau-Ponty, Maurice The Phenomenology of Perception Routledge, London, 1962.
Michel De Certeau, The Practice of Everyday Life University of California Press, Berkeley 1984.
Mike Davies, City of Quartz Verso, London, 1990.
Pallasmaa, J.The Eyes of the Skin: Architecture and the Senses Academy Edition, London, 1996.
Perks, Robert and Thomso, Alistair (eds), The Oral History Reader Routledge, London and New York, 1998.
Rojek, Chris and Urry, John, Touring Cultures: Transformation of Travel and Theory Routledge, London & New York, 1997.
Sibley, David, Geographies of Exclusion Routledge, New York & London, 1995