عکس فوری (۳۰۰):در برابر تهدید جنگ، چه راهی پیش روی ایران است؟

ناصر فکوهی

با پیشینه‌ای که از دولت ترامپ و نتانیاهو وجود دارد یک لحظه شک کردن در اینکه آن‌ها عهدشکنی نکرده و بار دیگر اگر شرایطش فراهم شود، حمله گسترده دیگری به ایران نخواهند کرد، نادرست است. نشانه اصلی تحویل گرفتن سلاح‌های جدید و بمب‌های تازه به مقادیر بسیار زیاد در روزهای اخیر به وسیله اسرائیل است تا شاید موج گسترده حمله بعدی را تدارک ببیند. البته دلایلی نیز وجود دارد که اسرائیل این کار را نکند و به شیوه پیشین حملات تروریستی برای از میان برداشتن نیروهای ارشد نظامی اقدام کند و امیدوار باشد کار به شورش و ناآرامی و اغتشاش بکشد. اینجاست که راهبردهای سیاسی ایران بسیار اهمیت می‌یابد.
اما ابتدا ببینیم سناریوی بسیار کوتاه حمله نخست چه بود: آنچه در اینجا می‌آید حاصل مروری تحلیلی بر رسانه‌های غربی معتبر در طیفی از چپ تا راست است بدون آنکه نگاه خود را معطوف به گزارش‌های طرف‌های مستقیم درگیر این نبرد یعنی ایران و اسرائیل بکنیم. چندین نکته در تحلیل‌های هفته گذشته تقریبا مورد اجماع دانشگاهیان و متخصصان مستقل است.
۱) حمله اسرائیل به ایران و کشاندن هرچند خجالتی آمریکا به ماجرا، به یک سناریوی ابتدای قرن بیست و یکم در حدود سال‌های ۲۰۰۳ بر می‌گردد که در آن بوش پسر و مشاوران به شدت نومحافظه (نئوکان‌ها) او بر آن شدند تا با برپا کردن یک بهانه و یک دروغ بزرگ (داشتن سلاح کشتار جمعی به وسیله صدام حسین و امکان حمله قریب الوقوع او به غرب و همچنین ارتباط داشتن او با یورش تروریستی به برج‌های دوقلو)، به جای انتقام گرفتن از یک خانواده ثروتمند عربستان سعودی (بن لادن) به سراغ افغانستان و سپس عراق، سوریه، لبنان، سودان و سومالی و در آخرین مرحله ایران بروند و همه این کشورها را در یک دوره تقریبا پنج ساله به عنوان رقبای بزرگ اسرائیل تخریب کنند.
۲) سناریوی عمده برای ایران با روی کار آمدن اوباما و برجام چندین سال به تاخیر افتاد. اما کنار گذاشته نشد و زمانی که نتنیاهو کابینه راست افراطی خود را سرکار آورد و با بی‌کفایتی بزرگی که در هفت اکتبر نشان داد، چاره‌ای جز آن نداشت که جنگ‌های بی‌هدف و پایان ناپذیری در منطقه براه بیاندازد ؛ ۳) کابینه بی‌سابقه نتنیاهو متشکل از وزرایی بی‌نهایت افراطی، به شدت مذهبی و طرفدار اسرائیل بزرگ (از فرات تا نیل) و از میان بردن کامل مردم فلسطین بوده و هستند و برای این امر به متون مقدس عهد‌عتیق استناد می‌کنند. آن‌ها موجوداتی خطرناک هستند که برخی به دلیل عقاید افراطی‌شان تحت تعقیب و محکومیت بوده‌اند.
۳) نتانیاهو در استراتژی خود نه یک ایدئولوژیک افراطی مذهبی بلکه به دنبال آن بود که با تحریک تندروها در همه جا از امکان صلح و راه حل تشکیل دو دولت فلسطین و اسرائیل در دو کشور همسایه جلوگیری و در ضمن خود را نیز از زندان به جرم اختلاس و به جرم سنگین‌تر بی‌کفایتی در هفت اکتبر و نسل‌کشی در غزه نجات دهد.
۴) ترامپ که با شعار «دیگر هرگز وارد جنگ جدید طولانی مدت و خاورمیانه‌ای نمی‌شویم» تمام تلاش خود را کرد که از وارد شدن به جنگ جلوگیری کند اما با فشار نئوکان‌های آمریکا (نظیر لندسی گرام و تد کروز) و شخص نتنیاهو سرانجام تن به این کار داد برغم آنکه می‌دانست چندان ضربه قاطعی به دلیل فرصت ایران برای خروج سانتریفیوژ‌ها و اورانیوم غنی شده به آن‌ها داده می‌شود ولی ترجیح داد از پیروزی کامل سخن بگوید تا خود را از درگیری شدن در این جنگ برهاند و آن را پایان یافته تلقی کند («جنگ ۱۲ روزه»).
۵) آژانس‌ بین‌المللی انرژی اتمی از این ماجرا به بدترین وضعیت ممکن بیرون آمد چون امروز تقریبا مشخص شده بسیاری از اطلاعات مربوط به دانشمندان اتمی ایران (از جمله آدرس منازل آن‌ها) و اطلاعات مربوط به تاسیسات ایران به وسیله نفوذی‌های اسرائیل در این سازمان به این کشور و آمریکا داده شده و همچنین گزارش بسیار منفی آژانس درست پیش از حمله اسرائیل درباره پابند نبودن ایران به تعهدات اتمی‌اش، بهانه‌ای مناسب به آن داد که دست به این یورش وحشیانه بزند.
۶) در این جنگ کوتاه مدت، اسرائیل به هیچ وجه تصور نمی‌کرد با در دست داشتن آسمان ایران بتواند چنین محدود عمل کند و برعکس چنان ضربات سنگینی بخورد که برآوردهای جانی آن اندک اما برآوردهای مالی آن به بیش از ۵۰۰ میلیارد دلار می‌رسد و افزون بر این سیستم تدافعی افسانه‌ای اسرائیل را به زیر سئوال برده و آن را به .یکی از منفورترین کشورهای جهان در افکار عمومی تبدیل کرده است.
۷) در غیر‌قانونی بودن درخواست‌های آمریکا در غنی‌کردن صفر (تا زمانی که ایران در ان پی تی) باشد، در حملات اسرائیل و آمریکا هیچ شکی وجود ندارد ، طبق تمام اصول بین‌المللی این حملات و این خواسته‌ها در حوزه فعالیت‌های هسته‌ای صلح‌آمیز نه فقط غیر‌قانونی است بلکه حمله به این تاسیسات حتی در زمان جنگ هم غیرقانونی بوده و مفهومی به نام «حمله بازدارنده» از لحاظ قوانین بین‌المللی بی‌معنا است.
۸) این نکته با این جنگ مشخص شد که اپوزیسیون خارج از ایران و به ویژه سلطنت‌طلبان نه فقط بسیار ضعیف و فاقد پایه‌های داخلی هستند بلکه آنچه در مورد فروپاشی سریع ایران در صورت حمله خارجی احتمالا به اسرائیل منتقل کرده‌اند (درست کاری که در سال پنجاه و هفت به وسیله اپوزیسیون آن زمان در عراق و به صدام انجام شد) از دلایل اصلی ناکامی اسرائیل بوده که به جای ایجاد شورش در مردم سبب شد که حتی گروه های مخالف جمهوری اسلامی نیز در دفاع از کشور خود پا به میدان دفاع از کشورشان و اعتراض بگذارند و برعکس اپوزیسیون ساختگی (به ویژه سلطنت‌طلبان و سلبریتی‌ها ) به شدت ضربه بخورند و آینده سیاسی خود را تقریبا به طور کامل از دست بدهند.
۹) این نکته نیز روشن شد که کشورهای غربی از یک سو از این فرصت استفاده می‌کند تا هم در خاورمیانه و هم در اوکراین بار دیگر خود را در میدان اصلی وارد کرده و آمریکا را کنار بزنند. اما افزون بر این، بر اهمیت چین به عنوان یک قدرت واقعی نظامی و اقتصادی و دارای نفوذ بین‌المللی به شدت افزوده شد و حتی پوتین نیز در این جریان به سود بالایی رسید. در نهایت امروز آینده این جنگ به دو رویکرد مشخص دولت ایران بستگی دارد که در اینجا به صورت بسیار اجمالی آن را بیان می‌کنیم و در آینده به آن‌ها باز می‌گردیم:

یک/ رویکرد واکنشی ، شدید و جنگی. این انتظار، که احتمال آن با نشان دادن یک واکنش شدید به حمله آمریکا می‌رفت با حمله متعادلی که انجام شد رو به ضعف گذاشت اما به شدت مورد علاقه تندروها بود و هست که حمله به آمریکا به شدیدترین شکل ادامه یابد که در اینجا بسیاری به وجود احتمال نفوذ اصلی اسرائیل را باید دید . نقشه اساسی برای ایران با توجه به غیر قابل اشغال بودن نسبی ایران از راه زمین احتمالا ایجاد تفرقه قومی، سیاسی و اجتماعی یا نوعی آشوب و دو قطبی کردن سخت جامعه در اثر فروپاشی سیستم سیاسی است و از این رو اگر حاکمیت به دام این مسئله بیافتد یعنی شروع به واکنش‌هایی چون اعدام گسترده ولو متهمان به جاسوسی به سود اسرائیل ، خروج از ان پی تی، دعاوی جنگ‌طلبانه و شعارهای تند بکند بهترین بهانه به دست اسرائیل و آمریکا با سیاه سازی بیشتر تصویر ایران در رسانه‌ها و هجوم سنگین دیگری شروع خواهد شد که اشتباه نکنیم هدف از آن نه «تغییر رژیم» (زیرا همه آن‌ها می‌دانند اپوزیسیونی که خواسته باشد قدرت را به دست بگیرد در کار نیست)، بلکه آشوب و فروپاشی سیستم سیاسی و تضعیف ایران از طریق از هم پاشی عملی یا واقعی آن سناریویی نظیر سیاست شوروری پس از جنگ جهانی دوم در شمال، آذربایجان کردستان و سپس نوعی تنش گسترده داخلی و از میان رفتن تدریجی ایران به عنوان قدرت منطقه‌ای است تا آن زمان به سراغ ترکیه بروند.

دو/ اما رویکرد منطقی و عقلانی ایران می‌تواند دقیقا عکس این باشد یعنی در عین استحکام مواضع و دفاع کامل از کشور،از هر‌گونه دراماتیزه کردن و دادن بهانه به دست تندروهای داخلی که هر روز بیشتر وارد بازی اسرائیل می‌شوند و خارجی (نتوکان‌ها) ندهد. قانونی بودن خود را با باقی ماندن در ان پی تی و ادعای موقعیت قانونی و حقوق خود در این معاهده را بکند، بر نبود برنامه نظامی اتمی خود تاکید کند ولی قدرت تدافعی خویش به ویژه در آسمان و البته قدرت موشکی بالیستیکی خود را به حداکثر برساند. اما از همه این‌ها مهم‌تر موجی تدریجی ولی واقعی از آزادی ایجاد کند : آزادی زندانیان سیاسی یا عفو گسترده عمومی، آزادی واقعی مطبوعات، تغییر رویه کامل در فیلترینگ با حفظ مسائل امنیتی، باز کردن فضای سیاسی و اجتماعی، افزایش آزادی‌های اجتماعی و نشان دادن اینکه این‌ها موجی از واقعیت هستند و نه یک پروپاگاند سیاسی. در این صورت از همین امروز می‌توان گفت که این اکسیژن دموکراتیک ضمانتی صدها بار بیشتر از بمب اتم به کشوری چون ایران و سایر کشورهای منطقه خواهد داد و چهان امن‌تر و سالم‌تری برای همه ایجاد می‌کند.بهترین شعاری که حاکمیت در این زمینه تاکنون مطرح کرده که در جهان نیز با استقبال روبرو شده، غیر اتمی کردن کامل منتطقه (همچنین برای اسرائیل) بوده است.

عقل سلیم نشان داده و باز هم خواهد داد کدام سناریو و یا کدام ترکیب نسبی از این دو می تواند درست باشد اما در این مدت رصد کردن تندروها و پیشنهادهای آن‌ها چه در داخل ایران، چه در اپوزیسیون ایران در خارج از کشور و چه در میان تندروهای نئوکان وجنگ‌طلبان آمریکایی، با نشانه‌هایی که می‌دهند و تبلیغاتی که می‌کنند، بی شک راه درست را به افراد هوشمند نشان خواهد داد. ایران در آستانه تغییر رژیم نیست، اگر هم باشد این امری اساسی نیست، ایران در آستانه یک «خطر موجودیتی» است و بنابراین همه کسانی که به این فرهنگ و این مردم و این میراث عظیم بشریت علاقمندند به هر طریق می‌توانند و باید راه خود را از راه تندروها، کاسبان تحریم، «کاسبان فرش‌قرمزی»، نئو‌کان‌ها و دیگر کسانی که همیشه تنها پول و ثروت و خیانت بهترین و راحت‌ترین راه‌ها برای رسیدن به اهدافشان بوده، جدا کنند. به این موضوع در روزها و هفته‌های آینده بازخواهیم گشت. اما از هم اکنون می‌توان با اطمینانی تقریبی گفت که تنها امید سلطنت‌طلبان، با سرخم کردن و اظهار عجز و ندبه در برابر دشمنان کشور، یک خودکشی سیاسی کامل انجام داد عکس گرفتن در کنار یک جنایتکار جنگی و متهم به نسل‌کشی که حتی در اسرائیل منفورترین شخصیت سیاسی کنونی جهان است، نیاز به بلاهتی دارد که کمتر می‌توان در یک رهبر سیاسی مشاهده کرد نشستن بر تخت حاکمیت یک کشور پنج هزار‌ساله با این گستره بزرگ از مشکلات و مسایل بزرگ و کوچک، ولو با قدرت دموکراتیک کار هر کسی نبوده و نیست.آینده ایران را جز مردم ایران و مبارزات خود مردم ایران که صد سال است بی‌وقفه برای آزادی و دموکراسی و عدالت ادامه دارد و باز هم ادامه خواهد داشت، نمی‌تواند تعیین کند. صدام حسین می‌خواست در یک روزه با تانک‌هایش از بغداد به تهران برسد و افراطی‌های کابینه راست افراطی نتنیاهو می‌خواهند با هواپیما این کار را بکنند و قدرت را همان بالا تحویل بگیرند و رهبر آتی را از همان جا با چتر نجات یا بدون آن بر سر مردم ایران فرو بیاندازند؛ اما اگر خوب به سخنان رهبر مزبور گوش فرادهیم می‌بینیم که دایما می‌گوید که حاضر نیست چنین خطری را بپذیرد: چرا باید از کسی تا این دوران سالخوردگی ، هرگز یک روز در زندگی نه کار کرده و نه تحصیل و نه فعالیت سیاسی انتظار دیگری جز این داشت. بترسیم از روزی که تحصیل‌کردگان و متخصصان تاریخ و سیاست و و روشنفکران کشور ما همان حرف‌هایی را بزنند که هر آدم عوامی در کوچه و خیابان و از سر بی‌خبری بر زبان بیاورند و سطح و توان فکری‌شان از آن بالاتر نرود. بزرگترین بلاهایی که نسل‌ها می‌توانند تداوم داشته باشند و داشته‌اند ناشی از همین رویکرد بوده است.