شهر به‌مثابه بدن: نگاهی انسان‌شناختی به میدان امام خمینی (بخش پنجم)

شهر به‌مثابه بدن: نگاهی انسان‌شناختی به میدان امام خمینی (توپخانه) تهران با تأکید بر رابطه کالبد انسانی و فضای شهری[۱]/ ناصر فکوهی و فاطمه سیار‌پور

بخش پنجم

 

بحث و نتیجه‌گیری

مفهوم‌سازی‌های حوزه انسان‌شناسی بدن می‌تواند به درک ما از کُنش‌های موجود انسانی کمک کند. ازاین‌رو این پژوهش با تأکید بر مفاهیم انسان‌شناسی بدن سعی می‌کند به حوزه‌ای دیگر یعنی شهر پرداخته و با ایجاد روابطی دریچه‌ دیگری از فهم شهری را بگشاید. در این خصوص شهر بنا بر مفاهیم انسان‌شناسی بدن، یک مفهوم کالبدی است که مانند کالبد انسانی هستی و محل تمرکز هویتی وی محسوب می‌شود. به عبارتی رابطه شهر و هویت آن رابطه‌ای بدن‌مند است که لزوماً نه در مناسبات درون شهر بلکه در روابط میان شهر و سایر سطوح آن یعنی موجود انسانی فهمیده می‌شود؛ بنابراین شهر بیش از هر چیز یک موقعیت بدنی است و از سطوحی قابل تفکیک و در عین حال به‌ هم‌ پیوسته تشکیل می‌شود. برای شناخت سطوح شهر در اینجا از مفاهیم انسان‌شناسی بدن بهره گرفته تا بتوان سه سطح از بدن یعنی بدن فردی، بدن اجتماعی و بدن کیهانی را در شهر شناسایی کرد.

اگر شهروندان یک شهر را معادلی برای بدن فردی در نظر بگیریم، در این صورت با موقعیتی مواجهیم که افراد عضوی از کالبد شهری می‌شوند. در سطح دیگر بدن اجتماعی معادلی برای گروه‌های اجتماعی است و بدن کیهانی که لزوماً وجود واقعی و خارجی ندارد، معادلی اتوپیایی است که در سطح زبان برای شهر بازنمایی شده و در متون ادبی، سینما و غیره بازتاب یافته است.

به نظر می‌رسد بدن اجتماعی درصدد اعمال یک رابطه هژمونیک بر بدن فردی است و فرهنگی که در صدد کنترل شهروندانش است، جهت مقابل تعامل را تقویت می‌کند و به دور از فردیت و صمیمیت به‌سوی ایجاد نوعی روابط غیرصمیمی می‌رود (پالاسما، ۱۳۹۳: ۶۱). این روابط غیرصمیمی می‌توانند انعکاسی از یک هویت نامنسجم باشند. چنان چه می‌توانیم در مورد تهران بگوییم که این شهر نمی‌تواند محلی برای ابراز بدن‌های فردی باشد زیرا فضا خود را به بدن تحمیل کرده و باید از مقررات فضا تبعیت کند. ازاین‌رو وجود اشکال قانون‌شکنی در این شهر به معنی عدم تمایل به همسویی بدن‌های فردی با فضا و در عین حال تن دادن اجباری به آن است؛ اما وقتی سطح تحلیل را به بدن کیهانی می‌کشانیم باید با درآمیختگی ماده، فضا و زمان در تجربه‌ای واحد که چیزی جز حس بودن نیست (پالاسما، ۱۳۹۳: ۶۵) مواجه شویم که این مسئله نیز در توپخانه بازنمایی منسجمی ندارد. ازاین‌رو بدن کیهانی نیز پاره‌پاره و ازنظر تاریخی از گذشته به‌سوی آینده نیز انقطاع دارد؛ اما پرسش اساسی آن است که بدانیم این شهر بی‌هویت چگونه اداره می‌شود؟

در یک استعاره از تحلیل‌های انسان‌شناسی بدن کتاب «تجربه‌های درد» لوبروتون[۲]، زخمی که در بدن افراد بی‌خانمان وجود دارد، به دلیل عدم حس تعلق فرد به کالبدش ممکن است دردی را در وی ایجاد نکند. درحالی‌که توجه به درمان آن، تازه فرد را متوجه کرده و حتی در برابر ترمیم زخم توسط پزشک نیز مقاومت کند. این در حالی است که زخم بیش از هر چیز یک موقعیت رنج‌آور کالبدی است اما به سبب عادی شدن گویی جزئی از بدن می‌شود، بنابراین دردی را در فرد ایجاد نخواهد کرد و فرد از داشتن آن رنج هم نخواهد دید. این وضعیت چنان است که برای احساس درد قبل از درمان ابتدا باید فرد در پیوند با هستی خویش قرار گیرد. لوبروتون در این زمینه درمان‌های روانی را پیشنهاد می‌کند تا از خلال آن فرد هستی خویش را که بیش از هر چیز یک موقعیت بدنی است دوباره بازیابد و رفته‌رفته به خود توجه کند؛ زیرا بدنی که درد را احساس می‌کند، به بازیابی یک ارزش رسیده است (لوبروتون، ۲۰۰۴: ۹۸-۹۹). چنان‌چه این استعاره نشان می‌دهد موقعیت فراتر رفتن کالبد شهری از فضای شهری توپخانه و عدم انسجام هویتی، موقعیت بی‌هویتی بی‌خانمان‌ها را نسبت به بدن خویش به یاد می‌آورد. در این صورت فرد با قرار گرفتن در فضا خود را جزئی از آن نمی‌داند و بنابراین حس تعلقی هم بدان ندارد. به گونه‌ای که حتی ممکن است چشمان او نیز به دیدن مناظر نازیبای شهری این میدان عادت کند و تردد و شلوغی و ازدحام به‌مثابه زخم‌های شهری را نیز نبیند. ازاین‌رو فقر ادراک بینایی به عاملی برای ایجاد حس بیگانگی در شهر بدل می‌شود (پالاسما، ۱۳۹۳، مقدمه: ۱۱)؛ بنابراین با ندیدن چنین منظره‌هایی درصدد درمان یا به تعبیری بازسازی نیز برنمی‌آید؛ اما چنان‌چه شهرداری در برنامه‌های عمرانی خویش روی به‌سوی اصلاح این ناحیه دارد، دست زدن به زیباسازی و تغییر چنان‌چه لوبروتون نیز می‌گوید درمانی سراسری است و تنها نباید مختص این ناحیه باشد؛ زیرا با فوران درد، کالبد تازه متوجه وجود خویش شده و درصدد برمی‌آید تا هویت خویش را بازیابد. این‌جاست که به‌مثابه یک درمان روانی سخت، شهر با پدیده‌های آلوده خویش مواجه شده و رو به‌سوی تخریب بیش‌تر می‌نهد.

 

منابع

ادگار، اندرو و سجویک، پیتر، ۱۳۸۸، مفاهیم کلیدی در نظریه فرهنگی، ترجمه ناصرالدین علی تقویان، تهران: نشر پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول.

بهزادفر، مصطفی،۱۳۸۶، هویت شهر (نگاهی به هویت شهر تهران)، تهران: سازمان فرهنگی هنر شهرداری تهران، مؤسسه نشر شهر.

بیتس، دانیل و بلاگ، فرد،۱۳۸۲، انسان‌شناسی فرهنگی، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی، چاپ دوم.

پالاسما، یوهانی، ۱۳۹۳، چشمان پوست، معماری و ادراکات حسی، ترجمه رامین قدس، تهران: نشر پرهام نقش، چاپ دوم، ویراست دوم.

ت.هال، ادوارد،۱۳۹۲، بعد پنهان، ترجمه منوچهر طبیبیان، تهران: نشر دانشگاه تهران، چاپ هفتم.

حسین‌لی، رسول، ۱۳۷۸، تهران زیر پاشنه‌ آشیل، تهران: نشر نی.

دیوید هاروی، ۱۳۸۹، حقوق شهری در فرایند توسعه، ترجمه مریم آقازاده، پل فیروزه، شماره ۱۹، دفتر پژوهش­های فرهنگی، صص ۱۶۵-۱۸۰.

رضایی‌راد، محمد، ۱۳۹۰، موجود فراپاشیده، کشکول ایده‌های نیمه خیالی درباره تهران، حرفه هنرمند (نشریه هنرهای تصویری) ویژه‌نامه تجربه تهران، شماره ۳۶. بهار.

سیارپور، فاطمه، ۱۳۸۹، کالبد انسان به‌مثابه فرهنگ در شهر، پل فیروزه، شماره ۱۹، دفتر پژوهش‌های فرهنگی، صص ۱۰۱-۱۰۶.

شکویی، حسین،۱۳۷۳، دیدگاه‌های نو در جغرافیای شهری، تهران: نشر سمت.

گیدنز، آنتونی، ۱۳۸۲، جامعه‌شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: نشر نی.

شیرازی، ۱۳۹۱، معماری حواس و پدیدارشناسی ظریف یوهانی پالاسما، تهران: نشر رخداد نو، چاپ اول.

عربستانی، مهرداد،۱۳۸۱، نمادهای طبیعی، کاوش‌هایی در کیهان‌شناسی، نامه انسان‌شناسی، شماره اول، صص ۲۰۳-۲۱۲.

فکوهی، ناصر و دیگران، ۱۳۹۲، پروژه انسان‌شناسی فرهنگی شهر تهران، به سفارش معاونت امور اجتماعی و فرهنگی، اداره کل مطالعات اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران.

———–، ۱۳۹۳ الف، پژوهش ارزیابی تأثیرات اجتماعی و فرهنگی پروژه مطالعه و طراحی معماری ساختمان شهرداری (بلدیه سابق)، به سفارش سازمان زیباسازی شهر تهران.

———–، ۱۳۹۳ ب، انسان‌شناسی شهری، تهران: نشر نی، چاپ نهم.

———–،۱۳۹۰، بازنمایی فرهنگی چیست؟ روزنامه شرق، شماره ۱۳۱۵، ۱۸ مرداد.

———–، ۱۳۹۲، گفتگو با ناصر فکوهی: شورش بدن‌ها و فروپاشی اخلاقی، روزنامه اعتماد، شماره ۲۸۰۲، ۲۲ مهر.

لوبروتون، داوید، ۱۳۹۱، جامعه‌شناسی بدن، ترجمه ناصر فکوهی، تهران: نشر ثالث، چاپ اول.

مهدوی، محمدصادق، ۱۳۷۵، تهران شهری بی‌هویت شده، نشریه‌ گزارش، آبان ماه، شماره ۶۹.

مهندسین مشاور باوند، ۱۳۸۵، طرح تفصیلی منطقه ۱۲، مرکز مطالعات و برنامه‌ریزی شهر تهران.

هال، استیوئرت، ۱۳۹۱، معنا، فرهنگ و زندگی اجتماعی، ترجمه احمد گل محمدی، تهران: نشر نی، چاپ اول.

سیارپور، فاطمه، ۱۳۹۳، تهران هویت ندارد، انسان‌شناسی و فرهنگ، ۱۸ تاریخ نشر: فروردین ۱۳۹۳. به آدرس: http://anthropology.ir/node/22301

درگاهی، ملیحه، تولید و حق شهر از نگاه هانری لوفبور، سایت انسان‌شناسی و فرهنگ، تاریخ بازیابی:۲۰ دی ۱۳۹۳، به آدرس: http://anthropology.ir/node/23045

Batty, M; Marshall, S; (۲۰۰۹) The evolution of cities: Geddes, Abercrombie and the new physicalism. Town Planning Review , ۸۰ (۶) ۵۵۱ – ۵۷۴.

David Le Breton, ۲۰۰۴, l’expérience de la douleur, Entre destruction et renaissance,Metailie,Paris.

Michael Batty and Stephen Marshall, The evolution of cities: Geddes, Abercrombie and the new physicalism, 2009, Town Planning Review, 80 (6) 551 – ۵۷۴.

Olivier Walther and Laurent Matthey, Peter Ackroyd. 2000. London. The Biography. London: Vintage

Olivier Walther and Laurent Matthey, The city as body, Peter Ackroyd. 2000. London. London: Vintage.

 

 

 

[۱] مقاله مشترک ناصر فکوهی و فاطمه سیارپور (کارشناس ارشد انسان­شناسی دانشگاه تهران)

[۲] David Le Breton