خطوط، نگارها، اشعار و زایش یک ملت

بندیکت آندرسون در کتاب «جماعت‌های خیالین» (B. Anderson; Imagined Community, 1983) اندیشه‌ای را در دوره مدرن باز می‌کند که برای درک رابطه میان میراث فرهنگی مادی و غیر مادی در هر پهنه‌ای و ساختارهای سیاسی آن پهنه اعم از ساختارهای پیش‌مدرن و مدرن ضروری است. نظریه آندرسون که در بین نظریه‌پردازان دیگر موضوع «ملت»(nation) و چگونگی مشروعیت یافتن آن مطرح می‌شود، این است که برای به وجود آمدن مدرنیته سیاسی که از انقلاب فرانسه، چهره و سازوکارهای جهان را ساخته است، نیاز به دامن زدن به خیال و به وجود آوردن جماعت و مشترکاتی خیالین بوده است تا مفهوم «دولت- ملت» (nation-state) بتواند زاده شده و در پی آن، رشد و شکوفایی هویت ملی و تعلق انسان‌ها را به تاریخ بتوانیم مشاهده کنیم. از این رو در زبانی انسان‌شناختی روایت خیالین و اسطوره‌ای «ملت» برای دولت‌های مدرن به همان اندازه اهمیت داشته و دارد که روایت‌های کیهان‌پیدایشی(cosmogenese) و فرجام‌شناختی(eschatologic) که تقریبا در تمام فرهنگ‌های جهان با آن‌ها روبرو هستیم (یعنی چگونگی آفرینش و پایان یافتن جهان) و کلود لوی استروس(Cl.Lévi-Strauss) انسان‌شناس برجسته فرانسوی، چنان بر اساسی بودن آن‌ها برای پدید آمدن هر جامعه‌ای ولو کوچک تاکید داشت. هویت ملی در واقع مفهوم جدیدی است که پیش از پیدایش آن باید هویت فرهنگی و باز پیش از آن، هویت جماعتی به وجود آمده باشند. و در اینجا بحث ما در اهمیت وجود و ارزش بالای هویت ملی نیست که آن را امری مورد اجماع می‌دانیم، زیرا در جهان امروز  دولت- ملت‌ها یا ساختارهای سیاسی پایه، تقریبا به تنها ضامن اصلی حفظ فرهنگ‌ها، زبان‌ها و تمدن‌ها و رسوم و ارزش‌های پیوند خورده به آن‌ها، از زوال تدریجی یا تخریب یکباره با یورشی بیرونی، هستند. سرنوشت شوم ملت‌هایی که امروز فاقد چارچوب سیاسی یعنی دولت- ملت هستند را همه می‌دانیم که حتی اگر شمار آن‌ها به ده‌ها میلیون هم برسد،هیچ ضمانتی برای بقایشان وجود ندارد و از همه سو و همیشه، مورد تهدید هستند.

هم از این رو، بیشتر از آنکه کشف قوانین «تاریخ» به گونه‌ای که هگل تصور می‌کرد – و همیشه می‌توان در وجود آن‌ها شک کرد-  برای نگه‌داری و شکوفایی فرهنگ‌ها اهمیت داشته باشد، ابداع «تخیل تاریخ» به شکلی که همه انسان‌شناسان قرن بیستم آن را بیان کرده‌اند.دارای اهمیت است. باور به اینکه «ما» یعنی اصولا «هویتی» که بتوان همچون ساقه‌ای مستحکم در میان توفان به آن تکیه زد، اصولا وجود دارد، تنها زمانی ممکن است که تخیلی روایی به تعبیر زیبای هومی بهابها در کتابش «روایت و ملت» (H.Bhabha, Nation and Narration, 1993) شکل گرفته باشد که گفته باشند: ما از کجا آمده‌ایم؟ و به کجا می‌رویم؟ اما اگر در جوامع کوچک برای نمونه جوامع قبیله‌ای، روایت‌های کیهان‌پیدایشی و فرجام‌شناختی شامل مجموعه‌ای از داستان‌های شفاهی و کوتاه که سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل می شدند، برای بقا و تداوم این جوامع کافی بودند، این امر همه جا صادق نیست. وقتی ما به هر دلیل با تمدن و دولتی باستانی همچون ایران و چین و هند و مصر و بین النهرین  سروکار داشته‌ایم یعنی با جوامعی که از قرن بیستم به بعد ناچار بوده‌اند  از موقعیتی باستانی  و اغلب رو به زوال حرکت کنند و به سوی موقعیتی مدرن و اغلب ناپایدار بروند، برخورداری یک تاریخ با گذشته‌ای روشن و  چه بهتر، زیبا و طلایی و آینده‌ای امیدوار‌کننده با چشم ‌اندازهایی باز، ضرورت‌هایی حیاتی به شمار می‌آمده‌اند که تنها با قدرت آن‌ها یک مردم می توانستند و می‌توانند فشارهای خارق‌العاده و کُشنده موقعیت «حال» خود را تحمل، و  فرهنگ خویش را از خطر ِ محو شدن نجات دهند.

در تاریخ دولت‌های باستان، افزون بر روایت‌های شفاهی اسطوره‌ای که  شکلی جهانشمول داشته‌اند و البته در این تمدن‌ها نیز به صورتی پیچیده‌تر و گسترده‌تر یافت می‌شوند، دو ابزار اساسی در این زمینه و برای این هدف وجود داشته‌اند: یکی ابزار زبان‌شناختی در نثر و در شعر، مکتوب و شفاهی که شکل بارزش کلام و خط است؛ و دیگری هنر نگارین یعنی همه آنچه به تصویر یا به تجسم مادی در بیاید. زبان نظامی پیچیده و نمادین است از صداها که تنها هنگامی قدرت خاطره‌ای و قابل انباشت می یابد که به شکل مکتوب ثبت شود هم از این روست که خط  چنین اهمیتی در طول تاریخ داشته است. خط را به نظامی از نشانه‌های تصویری تکرار شونده با قابلیت ترکیب و معنا‌سازی نمادین و همچنین قابلیت ثبت و در نتیجه ایجاد امکان برای انباشت حافظه‌ای و امکان ِ انتقال ِ داده‌ها و میراث فرهنگی از نسلی به نسل دیگر با کمترین آسیب در زمان گذار، دانسته‌اند که خود همانگونه که کلاریس هرن‌اشمیت می گوید از حساب (امر شمارش) و ضرورت آن با پدید‌آمدن جوامع کشاورز با انقلاب نوسنگی برای تقسیم  محصول کار ریشه می‌گیرد (Cl. Herrenschmidt, Les Trois écritures, 2009). به همین دلیل نیز، خط، بنابر نظریات گوناگون در حدود ۵ تا ۷ هزار سال پیش یعنی به تقریب سه هزار سال پس از شروع انقلاب کشاورزی، در منطقه بین النهرین یا دره نیل زاده می‌شود. و با فرایندی تقریبا مشابه در شمال هند و چین با فاصله زمانی  چند هزار ساله ادامه می‌یابد. اما هنر نگارین یا آنچه امروز به زبانی مدرن‌تر می‌توان آن را هنرهای تجسمی نامید (از نقاشی و طراحی تا مجسمه‌سازی)  اشکالی نمادین‌تر، کم‌تر تکرار‌پذیر و با قابلیت‌هایی بی‌شمار در ترکیب ِ خطوط و رنگ‌ها و  روش‌های ثبت است، که پیشینه‌ای بسیار طولانی‌تر از انقلاب کشاورزی دارد و می‌توان آن را با کشفیات امروز تا بیش از سی هزار سال پیش  به عقب راند.

این را نیز می‌دانیم که پهنه‌ای که تمدن‌های ایرانی بر آن قرار دارند، نسبت به پهنه‌های یونانی- رومی (از هزاره اول پیش از میلاد تا امروز) پهنه‌ای عموما – و البته نه انحصارا- «خطی» بوده است و نه «نگارین»: اهمیت خطاطی و طراحی فضا و همه هنرهایی که از این‌ها بیرون می‌آیند به نسبت نقاشی و مجسمه‌سازی به همین دلیل بر می‌گردد که خود ریشه در باورهای متفاوت ادیان این پهنه به ‌«بی‌شکل » بودن خداوند بر خلاف «شکل‌‌مندی» خداوند در نزد ادیان یونانی-رومی دارد که ریشه آن در موضوع و مفهوم بسیار گسترده باور یا عدم باور به انسان‌شکل‌انگاری (anthropomorphism) یعنی شباهت انسان به خداوند است. تفاوت شکلی و ماهوی هنر نقاشی و مجسمه‌سازی اروپایی تا دوران مدرنیته نسبت به  پهنه ما و جهان اسلام  که کمتر در آن چنین هنرهایی دیده می‌شدند و افزون بر این، گستردگی هنرهایی مثل خطاطی، کاشیکاری، آینه‌کاری، گچ‌بری، معماری فضا، فرش و طراحی فضاهای باغ و حتی در یک منطق، رشد  شگفت‌انگیز شعر ریتمیک و بیرون آمدن معجزه‌هایی چون حافظ و مولانا از این جهان، را نیز می‌توان با این دید تحلیل کرد. و اینجاست که می‌توان ارزش و اهمیت کار هنرمند و دانشمندی چون فرصت شیرازی که میزان شناخت و بازشناسی عمومی از وی به هیچ رو با ارزش خدمات وی قابل مقایسه نیست، را درک کرد.

در ایران «ابداع» دولت مدرن یا همان دولت- ملت در مفهوم سیاسی آن، از خلال روایتی  که باید در تخیل ادبی و نگارین تبیین می‌شد- یعنی همان اتفاقی که در اروپای قرن نوزده تا امروز می‌بینیم –انجام ‌گرفت. و جالب آنکه نظریه‌پردازن و راویان سیاسی و مدرن تاریخ که بیشتر دغدغه‌ سوء‌استفاده و تصاحب «تاریخ» را داشتندو دارند تا دلسوز فرهنگ باشند، یا اصرار دارند که از یک ذات تاریخی روی مدل هگلی حرکت کنندو لزوما تمدن و دولت را یکی گرفته و بر این یکی بودن امر فرهنگی و امر سیاسی که کاملا دروغین است (و درست برعکس) تاکید کنند و بنابراین رابطه‌ای تصنعی بین دولت باستانی و دولت مدرن به وجود بیاورند و یا از آن هم بدتر، استنادشان برای شروع «تاریخ مدرن» در ایران را با رضا شاه آغاز کنند که خود فردی بیشتر عامه‌گرا بود و چندان چیزی نه از ایران می‌دانست و نه به ویژه از ایران باستان. با وجود از دوره مشروطه تا زمان زمامداری پهلوی اول، گروه بزرگی از روشنفکران را داشتیم که اغلب تحصیلکرده اروپا بودند و در آنجا با دنبال کردن کار شرق شناسان توانسته بودند نخستین  پایه‌های یک باستان گرایی را برای  دولت- ملت جدید بگذارند. شرق شناسانی چون یوزف مارکوارت (۱۸۶۴-۱۹۳۰) آبراهام والانتین ویلیام جکسون (۱۸۶۲-۱۹۳۷)، هنری راویلسون (۱۸۱۰- ۱۸۹۵) و بسیاری دیگر از نیمه اول قرن نوزده میلادی خود را در شناخت تمدن‌های باستان و به ویژه خط میخی ایرانی (که خود نمونه‌ای متاخر از خط میخی بین‌النهرینی است) منتشر کرده بودند: راویلسون در سال های دهه اول قرن سیزده شمسی کتیبه‌های بیستون را با خط میخی ایرانی خوانده بود و جکسون اولین کتاب خود با عنوان «سروده زرتشت» را در سال ۱۸۸۸(۱۲۶۷) منتشر کرد و یوزف مارکوارت نیز نخستین آثارش درباره تاریخ ایران را در فاصله ۱۸۹۶ تا ۱۹۰۱ (یعنی ۱۲۷۴-۱۲۷۹) منتشر کرده بودند. و روشنفکران مهمی که در زمان رضا‌ شاه مطرح بودند، همگی در سال‌های نخست قرن چهارده میلادی  یعنی همزمان با خود رضا شاه توانستند کار جدی خود را شروع کنند، هر چند کمی زودتر  فعالیت‌هایی را در چارچوب مشروطه آغاز و مجله هایی را منتشر کرده بودند که مهم ترین آنها  یکی مجله کاوه بود که به وسیله سید حسن تقی زاده (۱۲۵۷-۱۳۴۸)، محمد علی جمالزاده(۱۲۷۰-۱۳۷۶) و علامه قزوینی (۱۲۵۸-۱۳۲۸) در فاصله ۱۲۹۴ تا ۱۳۰۰  در برلین منتشر می شد و دیگری ایرانشهر که به وسیله حسین کاظم زاده (۱۲۶۲-۱۳۴۰) با همکاری دوستانی چون غلامرضا رشید یاسمی(۱۲۷۵-۱۳۳۰)، ابراهیم پورداوود(۱۲۶۴-۱۳۴۷) و دیگران  از ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۶ در همان شهر منتشر و هر دو در ایران نیز توزیع می شدند. بعدها نیز در دوره رضا شاه همین متفکران  دوستان دیگراشان پایه های نوعی «هویت ملی» را ریختند.

اما وقتی به کتاب حاضر و سرگذشت و سرنوشت  فرصت شیرازی نگاه می‌کنیم می‌بینیم که او دارای قدرتی شگفت در درک زودهنگام نیاز به هویت ملی و  ابداع تاریخی برای سرزمینی که دوست داشت، بود. و همین سبب شد جدا از آن ملاحظات سیاسی که هرگز برای او وجود نداشت زیرا چندین سال پیش از بر تخت نشستن رضا شاه درگذشته بود، صرفا بر اساس فرهنگ و هنرهای خود و آموخته‌هایی که از کودکی و در خانواده‌ای فرهیخته به دست آورده بود، دست به تدوین «آثار عجم» و کتاب های مهم دیگری چون «دریای کبیر» (بر اساس«نامه خسروان») زد. زمانی که فرصت، تمایل داشت خطوط پیچیده و نامفهومی که بر دل سنگ‌های سرزمینش حک شده بودند، با امکانات اندکی داشت درک کندو دیگر هم‌‌ وطنانش را نیز در این زمینه آگاه نماید، چاره‌ای نداشت که برای تحصیل زبان‌های خارجی و خط و زبان باستانی نزد کسانی چون نماینده یک شرکت تجاری هلندی هنریک دانلاپ(Henryk Dunlop) ، یک «تاجر» ناشناخته ایتالیایی، و یک تکنیسین نه چندان شناخته شده به نام بلکمن (Blackman)  و یک زبان‌شناس بازهم نه چندان مشهور به نام اسکار مان(Oscar Mann)  برود. و با همین پشتوانه توانست کار عظیم خود را در «آثار عجم» انجام دهد. این نخستین بار بود که یک ایرانی خط میخی را می‌خواند و نخستین باری که یک ایرانی در سخت‌ترین شرایط با ابتدایی‌ترین ابزارها نقش‌هایی از آنچه  ده‌ها سال بعد «آثار باستانی» نام گرفتند و فرایند تصاحب و ادعاهای سیاسی گزاف بر اساس آن‌ها آغاز شد، را بر روی کاغذ آورد و با مشقت‌های زیاد توانست برخی از آنها را به انتشار برساند: دغدغه‌ای که فرصت برای بازآفرینی تصاویر قهرمانان و پادشاهان و شاهزادگان و اسطوره ای ایران در قالب تصاویر نقاشی شده داشت (و بسیار از «نامه خسروان»  کمک گرفت) سبب شد که اندیشه و زندگی ِ هویت ایرانی درون نقش‌های سنگی و در بسیاری موارد آنجا که جز توصیف‌هایی ادبی و مبهم جایی برای آن‌ها نبود به وجود بیائرد. کاری را که با شعر و با سایر هنرهای خود نیز به انجام رساند.

بدین گونه بود که از درون خطوطی که در آن زمان هنوز هیچ ایرانی چیزی از آن‌ها نمی‌فهمید و از درون تصاویری که خلق شده بود وحتی بیش از پنجاه سال بعد زمانی که قرار بود نخستین نقاشی‌های کتاب‌های درسی ترسیم شوند، هنوز ایده روشنی از آن‌ها وجود نداشت، زیر دستان هنرمند ِ فرصت، جان ‌گرفتند و به «تاریخ» تبدیل شدند. تنها در نظر بگیریم که آثار عجم فرصت، پس از  مشکلات بسیار و سال‌های سال تحقیق و پژوهش و کار دشوار، در سال ۱۳۱۳ در بمبئی منتشر شده، درک خواهیم کرد که اهمیت کار او به نسبت بزرگانی که امکانات بسیار بالاتری از او داشتند، اما سال های سال بعد توانستند نخستین آثار خود را عرضه کنند، تا چه حد است. اما در آنچه به رابطه این رویکرد فرهنگی با سیاست مربوط می شود نیز این را بگوییم: شکی نیست که دیدار فرصت با شیخ جمال‌الدین اسد‌آبادی در عتبات در سال ۱۳۰۳،  تاثیری قوی در او برای درک اهمیت ثبت شناسنامه یک ملت داشت (دانشنامه ایرانیکا، مدخل فرصت‌الدوله شیرازی) اما به باور ما ویژگی اساسی او در درک قدرتمندی بود که از فرهنگ در خارج از چارچوب‌های  سیاسی در ذهن او موج می‌زد و این درک خود حاصل هنرمند بودن‌اش و مهارت‌هایی بود که در رشته‌های متعددی از هنر داشت.

امروز به لطف همه دوستانی که این کتاب را تدارک دیده‌اند، همچون سال‌های گذشته که کتاب آثار عجم یکبار به انتشار رسید و  باز به برکت فیلم زیبای حسن نقاشی که دغدغه‌ای همیشگی برای  شناختن و شناساندن ِ فرهنگ ایران زمین دارد، نام فرصت شیرازی می‌رود تا اهمیت تاریخی‌‌اش را هرچه بیشتر بیابد. همچنان که کتاب آثار عجم هرچه بیشتر به مثابه  شاید نخستین سنگ بنایی که خود ایرانیان برای بر‌پا‌کردن هویت خویش  بر زمین استوار کردند، درون ذهن‌ها وارد می‌شود. فرصت، خون دل‌های بسیاری خورد، مشقات زیادی کشید، همچون بسیاری از بزرگان این پهنه  دردهای زیادی را متحمل شد و شاهد بی‌عدالتی‌های بی‌شماری در حق خود و دیگران بود. شهرت نمی‌خواست، به یک زندگی آرام و ساده راضی بود و بی‌شک امروز نیز آنچه در حق او می‌گوییم و بازیافتن مکان پراهمیت او در تاریخ شکل‌گیری هویت ایرانی و تعلق ملی ایران، عدالتی است که دین آن بر دوش ما سنگینی می‌کند. جایگاه فرصت  به دلیل پیشکسوت بودنش در شناساندن و ثبت فرهنگ ایران و به ویژه به دلیل نداشتن هیچ انگیزه سیاسی برای این کار و تمرکز او بر هنر و فرهنگ در آن، چنان ارزشمند است که هر ایرانی باید نام او را برای همیشه در  ذهن خود ثبت کند و کسانی که توان اجرایی و فکری این کار را دارند، آستین بالا زده و همتی کنند تا تمام آثار او به صورت  شایسته‌ای به انتشار برسند و موضوع پژوهش‌های جدی تاریخی و فرهنگی برای نسل های آینده شود، زیرا این آثار از چمیم ظرفیت بالایی برخوردار هستند که بسیاری از نادانسته‌های ما را درباره گذشته این پهنه فرهنگی به ما بیاموزند.

 

تهران  ۲ آبان ۱۳۹۸    

این مطلب به درخواست حسن نقاشی فیلم ساز برای کتاب «فرصت الدوله شیرازی» اثر محمد حسین صالحی که همراه فیلم وی «ـثار عجم»  منتشر شد، نوشته شده است و  در آبان ۱۳۹۸ به انتشار رسید.  

 

.