جامعه اطلاعاتی به دلایل بی شماری که تنها برخی از آنها دلایل فناورانه هستند(ولی بیشترشان در موقعیت کنونی به محوریت اقتصاد در فرایند جهانی شدن مربوط می شوند) سبب شده است که گروه بسیار گسترده ای از ابزارهای ارتباطی و نو آوری های فناورانه در جوامع انسانی به گونه ای تعمیم یابند که جماعت های هر چه بزرگتری از انسان ها به مصرف کنندگان کاذب آن وسایل تبدیل شده و اغلب بدون آنکه خود آگاه باشند به صورت کارگران هلدینگ های بزرگ مخابراتی عمل کنند: هر روز میلیون ها دلار از طریق صورت حساب تلفن های همراه و رایانه های خانگی و هزینه های حضور بر فضای مجازی و سایر ارتباطات مجازی بین انسان ها، یا بین انسان ها و دستگاه ها در چارچوب بازی ها نرم افزارهای هر چه پیشرفته تری که طبعا نیاز به تغییر دستگاه ها و مصرف بیشتر در زمینه سخت افزاری را نیز ایجاب می کند، روانه صندوق های این هلدینگ ها می شود و ظاهرا ما به ازای این امر باید افزایش روابط انسانی و در نتیجه محکم تر شدن پیوند ها و بافت های اجتماعی باشد.
جامعه اطلاعاتی به دلایل بی شماری که تنها برخی از آنها دلایل فناورانه هستند(ولی بیشترشان در موقعیت کنونی به محوریت اقتصاد در فرایند جهانی شدن مربوط می شوند) سبب شده است که گروه بسیار گسترده ای از ابزارهای ارتباطی و نو آوری های فناورانه در جوامع انسانی به گونه ای تعمیم یابند که جماعت های هر چه بزرگتری از انسان ها به مصرف کنندگان کاذب آن وسایل تبدیل شده و اغلب بدون آنکه خود آگاه باشند به صورت کارگران هلدینگ های بزرگ مخابراتی عمل کنند: هر روز میلیون ها دلار از طریق صورت حساب تلفن های همراه و رایانه های خانگی و هزینه های حضور بر فضای مجازی و سایر ارتباطات مجازی بین انسان ها، یا بین انسان ها و دستگاه ها در چارچوب بازی ها نرم افزارهای هر چه پیشرفته تری که طبعا نیاز به تغییر دستگاه ها و مصرف بیشتر در زمینه سخت افزاری را نیز ایجاب می کند، روانه صندوق های این هلدینگ ها می شود و ظاهرا ما به ازای این امر باید افزایش روابط انسانی و در نتیجه محکم تر شدن پیوند ها و بافت های اجتماعی باشد.با این وجود آنچه عملا شاهدش هستیم، افزایش فرد گرایی و از هم گسستن و سست شدن این بافت ها است که خود را عمدتا به صورت تنهایی هر چه بیشتر انسان ها از یک سو و جماعت گرایی های مبالغه آمیز از سوی دیگر نشان می دهد.
تحولات فناورانه در این میان برغم گفتمان دروغینی که پیش می گیرند و در آن فناوری های اطلاعاتی به خودی خود و به هر شکلی ابزارهایی برای افزایش ارتباطات انسانی تلقی می شوند، عملا هدف خود را بالا بردن مصرف به هر قیمتی قرار داده اند. هم از این رو است که ما شاهد افزایش گسترده ابزارهای رایانه ای میان کنشی به ویژه ابزارهای کنش انسان- رایانه ای هستیم. تنها برای ذکر نمونه ای در این زمینه می توان به نسل جدید بازی های رایانه ای موسوم به ووی(wii) اشاره کرد که بر خلاف نسل های پیشین بازیگر صرفا از دست ها و دکمه های دستگاه کنترل از راه دور استفاده نکرده بلکه بخش یا بخش هایی از بدن خود را نیز به کار می برد و همراه با ابزارهایی که به بدن خود نصب می کند، حرکات بدنی خود را در یک رابطه میان کنشی با دستگاه در بازی راه می دهد. این امر سبب می شود که ظاهرا بازی شکل بسیار «واقعی» تری به خود بگیرد و در عمل بازیگر را از واقعیت واقعی دورتر کند.
استدلال ما در اینجا برای دور شدن از واقعیت در اصل «حضور» به مثابه یک عامل اساسی در رابطه کنش اجتماعی است که سبب می شود یک «کنش واقعی»، یک «کنشگر واقعی» و در نتیجه یک «رابطه اجتماعی واقعی» ساخته شود. در برابر این استدلال ما بلافاصله با گفتمانی فناورانه و سطحی روبرو می شویم که البته خود را بنا بر مورد با گفتمان های فلسفی، اقتصادی، سیاسی و حتی اجتماعی «زیبا سازی» می کند و ادعای آن را دارد که در عصر انقلاب اطلاعاتی، «واقعیت واقعی» دیگر معنایی ندارد و نمی توان یک «حضور واقعی» را از یک «حضور مجازی» جدا کرد و گاه حتی از نیز پیشتر رفته و این پرسش را مطرح می کند که اصولا چه اشکالی دارد که این جایگزینی انجام بگیرد زیرا می تواند به انسان ها امکاناتی را بدهد که در گذشته، نداشته اند؟ این استدلال ما را به یاد فیلم های تخیلی قرن بیستم می اندازد که در مسخره ترین آنها انسان های آینده ای دور دست به نمایش در می آمدند که به جای «غذا» از «قرص» های خاص استفاده می کردند و به جای حرکت کردن فیزیکی، با تجزیه مولکلولی جا به جا می شدند. تنها تفاوت این است که اگر بسیاری از این گونه نوآوری ها اتفاق نیافتاد، دلیل، لزوما در عدم امکان علمی انجام آنها نبود، بلکه بیشتر در آن بود که انسان موجودی فرهنگی است که نباید روابط و کنش های او را صرفا در بعد مادی آنها دید. شکست پروژه های اتوماسیون کامل خدمات(برای مثال استفاده گسترده از منشی های الکترونیک در پاسخگویی به مشتریان و یا نصب دستگاه های خود پرداخت در سوپر مارکت ها به جای صندوق دار و غیره) در سال های اخیر نشان دادند که «حضور» انسانی در رابطه میان کنشی اجتماعی امری اساسی است و دنیای مجازی نمی تواند لااقل در چشم اندازی قابل مشاهده جایگزین دنیای واقعی شود، هر چند می تواند از خلال دستکاری های روزافزون رسانه ای و همچنین استفاده از ابزارهای هر چه پیشرفته تر گفتمانی درجه تحمیق انسان ها را برای تبدیل کردن آنها به دستگاه های پول ساز به جای زندگی کردن، امکان پذیر کند.
با این نگاه انتقال گسترده بحث اجتماعی میان گروه های اجتماعی، از محیط های واقعی( که دائما به دلایل مختلف و با الزامات بیشتر جامعه ای که نمی تواند مدیریت کنش های اجتماعی و ایجاد هماهنگی میان کنشگران خود را با تنش هایی قابل تحمل و قابل مدیریت انجام دهد) که تعداد آنها دائما در حال کاهش است به محیط های مجازی نظیر اینترنت که دریایی از کنش های غیر قابل کنترل، ولی در عین حال قابل دستکاری، را می سازد، گرایش خطرناکی است که باید از آن جلوگیری کرد. این گرایش به ویژه برای تمدن های باستانی و دارای سنت های دیرینه تاریخی که «حضور» در آنها اهمیتی حیاتی در همه زمینه ها از آموزش و پرورش تا اجتماعی کردن در همه سطوح و تداوم زبان و فرهنگ داشته است، اهمیت بیشتری می یابد. چند مثال شاید ما را در این زمینه روشن تر کند حضور اجتماعی می تواند در محیط هایی سنتی همچون مساجد و تکیه ها و قهوه خانه ها یا سفره خانه ها و نمونه مدرن آنها یعنی رستوران ها و کافه ها و یا محیط های دیگری چون کتابخانه ها، فرهنگسراها، پاتوق های فرهنگی، و هزاران محیط کوچک و بزرگ دیگر اتفاق بیافتد و هر یک از این محیط ها به ما کمک می کند که بتوانیم جامعه را به سوی شکل گیری بیشتر همبستگی ها و استحکام بافت هایش ببریم. در غیر این صورت بهر دلیل که چنین محیط هایی کاهش بیابند یا از آنها استفاده ابزرای شده یا دچار کژ کارکرد( کارکرد آگاهانه یا ناخود آگاهانه انحرافی) شوند، هر چند ممکن است در کوتاه مدت به هدف که عموما یک کنترل اجتماعی(آن هم کوتاه مدت) است دست بیابیم اما در دراز مدت زیان ها و ضایعات گاه جبران ناپذیری به بدنه و روح آن وارد خواهیم کرد ، در عین حال که وابستگی خود را به «فرهنگ بیگانه» که، به دلایلی گاه نامعلوم، ولی اغلب توهم آمیز یا تعمدا دستکاری کننده، آن قدر از آن در وحشت هستیم نیز ، به دلیل انتقال کنش ها در قالب کنش های مجازی به محیطی که تقریبا هیچ کنترلی بر آن نداریم، افزایش دهیم.
این یادداشت نخستین بار در روزنامه کارگزاران روز سه شنبه ۱۲ شهریور منتشر شده است.