ناصر فکوهی
آیا سخن گفتن از یک اخلاق علمى در انسانشناسى به معنایى جدا از آن چیزى است که عموماً در حوزه علمى با این نام شناخته مىشود و مورد اشاره و تأکید بسیارى از دانشمندان است؟ آیا انسانشناسى را باید علمى اخلاقىتر از سایر علوم انسانى به شمار آورد و یا علمى که بیشتر با اخلاق سروکار دارد؟ اگر نگاهى به چگونگى شکلگیرى این علم و به ویژه انجمنهاى علمى در این شاخه و پایههاى اساسى آنها و مباحثى که از ابتدا در آنها درباره ماهیت پژوهش انسانشناختى بهوجود آمد بیندازیم، به ناچار باید به این پرسشها پاسخى مثبت بدهیم، پاسخى که بىشک نیاز به تدقیق دارد.
یکى از قدیمىترین و معتبرترین انجمنهاى علمى انسانشناسى کنونى، انجمن انسانشناسى ایالات متحد امریکاست که بیش از یازده هزار عضو دارد که در شاخههاى مختلف و فراوان آن جمع شدهاند و توانستهاند تعداد زیادى از انسانشناسان را از سراسر جهان نیز به عضویت در انجمن خود درآورند. یکى از مهمترین اسنادى که در این تشکل جنبه پایهاى دارد «کد اخلاقى» انسانشناسان این انجمن است که آخرین نمونه آن در سال ۱۹۹۸ به تصویب اعضا رسیده است و در آن به طور مشخص به مسائلى خاص که انسانشناسان در ارتباط با حوزههاى پژوهشى و آموزشى و کاربردى خود با آنها درگیر هستند، پرداخته شده است. اما پیش از آنکه به نکاتى مهم در این کد اخلاقى اشاره کنیم، ابتدا موضوع را از بُعدى دیگر مورد توجه قرار مىدهیم.
اگر از این پرسش آغاز کنیم که چرا انسانشناسى بیشتر از سایر علوم انسانى به چنین ضوابط و قواعدى در حوزه اخلاقى نیاز دارد، بلافاصله باید موضوع را به دو حوزه روششناسى و محتواى پژوهش انتقال دهیم. روششناسى انسانشناسى بسیار خاص است و آن را از همه علوم انسانى جدا مىکند. انسانشناس باید به ناچار براى انجام پژوهش خود با موضوع مورد مطالعه نزدیکى بسیار زیادى ایجاد کند، به درون زندگى مردم راه یابد، و حتى با آنها زندگى کند و صمیمیتى بیشتر از هر پژوهشگر متعارف با آنان بیابد. در طول پژوهش، انسانشناس با اطلاعرسانهاى زیادى سروکار پیدا مىکند و آنها نکات بسیارى را درباره زندگى خود و دیگران براى او بازگو مىکنند. بسیارى از این نکتهها مىتوانند جنبه خصوصى داشته باشند و به عنوان سخنى خصوصى نیز گفته شوند. بسیارى از این نکات ممکن است به مسائل اخلاقى و عاطفى، به دوستىها و دشمنىها، به حسادتها و کینهورزىهاى افراد نسبت به یکدیگر مربوط شوند. بسیار اتفاق مىافتد که پژوهشگر سخنانى نادرست و یا حتى به عمد دروغین را از اطلاعرسانهاى خود بشنود. گاه او شاهد رفتارها، سخنان، و یا روابطى است که از لحاظ اخلاقى براى او ناپسند و یا در حد غیرقابل تحمل هستند. در چنین مواردى انتظار چه واکنشى را باید از انسانشناس داشت؟ آیا او باید به کلى مقولههاى ذهنى و اصول اخلاقى را، که به آنها پایبند است، کنار بگذارد؟ آیا اصولاً چنین چیزى ممکن است؟ و حتى اگر انسانشناس الزامات و اهداف کار پژوهشى خود را در نظر بگیرد، چگونه مىتواند از لحاظ اخلاقى استفاده یا سوءاستفاده از کار خود را به وسیله کسانى که مستقیم یا غیرمستقیم با این کار رابطه دارند، براى خود توجیه کند؟ چه رابطهاى را مىتوان میان انسانشناس و کارفرما یا کارفرمایان او انتظار داشت؟ کار انسانشناس باید به چه مصرفى برسد؟ آیا انسانشناس باید بیشتر به کارفرمایان خود وفادار بماند یا به مردمى که آنها را مورد مطالعه قرار داده است؟ انسانشناس باید چگونه درباره پژوهش سایر همکارانش یا هر پژوهش دیگرى بر حوزههایى که مىشناسد واکنش نشان دهد؟
براى پاسخ به این پرسشهاى بىپایان است که کد اخلاقى پژوهشگران انسانشناس تدوین شده است تا به این ترتیب انسانشناس از یک محور هدایت کننده، از یک چراغ راهنما براى کار خود برخوردار شود و بتواند با فراغ خاطرى بیشتر پژوهشهاى خود را به پیش برد. حال ببینیم کد اخلاقى انجمن انسانشناسى امریکا بیشتر بر چه مسائلى انگشت گذاشته است.
در این کد، پیش از هر چیز رابطه پژوهشگر با موضوع مورد مطالعه مد نظر بوده است. هیچ پژوهشى تحت هیچ شرایطى و با هیچ هدفى نمىتواند آزار رساندن چه اکنون و چه در آینده را بر مردمى که بر آنها پژوهش انجام مىگیرد، توجیه کند. به عبارت دیگر، به هیچ رو نمىتوان گروهى از انسانها را – به ویژه بدون آگاهى و تمایل روشن خود آنها – فداى اهدافى کرد که سود آن اهداف شاید هیچگاه به ایشان نرسد. بنابراین، در هر مطالعهاى پیش از هر چیز لازم است انسانشناس مطمئن شود که نتایج کار او براى زیر پا گذاشتن حریم اخلاقى و خانوادگى، امنیت، و شرافت افراد مورد مطالعه استفاده نمىشود.
از دیدگاه انسانشناسى این احترام به حریم مردم بسیار مهمتر از تولید دانش جدید به طور عام و انتزاعى است. از این نقطه نظر، کد اخلاقى حتى به انسانشناسان حکم مىکند که نکته فوق را در ارتباط با حیوانات و طبیعت نیز به طور عام رعایت کنند. درک خاصى که انسانشناسان از محیط زیست و نظامهاى زیستبومى دارند، باید آنها را نسبت به موقعیت و به سرنوشت تمامى اجزاى این نظامهاى زیستبومى (اکوسیستمها) و نهتنها انسانها علاقهمند و دلسوز کند.
به طورکلى رضایت کسانى که مطالعه بر آنها انجام مىشود، از مهمترین شروط اخلاقى بودن پژوهش انسانشناختى است. این کار طبعاً نیازمند آن است که این مردم، تا حد ممکن، موضوع پژوهش را درک کنند و اهداف و محورهاى آن برایشان مشخص باشد. و وقتى از درک مردم از موضوع پژوهش صحبت مىشود، مسئله صرفاً به پیش از شروع و یا هنگام شروع یک پروژه پژوهشى برنمىگردد، بلکه باید این دغدغه را در تمامى طول کار داشت و پروژه را به صورت یک فرایند پیوسته به مردم معرفى کرد و آنها را در تمامى مدت در همین آگاهى نسبت به پروژه و اهدافش نگه داشت.
البته این نکته را نیز نباید ناگفته گذاشت که همین شفافیت در کار، باید براى طرف دیگر پروژه؛ یعنى سفارشدهندگان یا کارفرمایان نیز وجود داشته باشد. شکى نیست که هر سفارشدهندهاى در این کار منافع خود را در نظر مىگیرد و پژوهش را به قصد و اهدافى مشخص آغاز مىکند. انسانشناس در درجه نخست باید این اهداف و منافع را بشناسد و در آنها تضادى با کد اخلاقى خود مشاهده نکند و سپس تا به انتهاى پروژه به این نکته توجه داشته باشد که روند کار خود را به روشنى براى سفارشدهندگان ارائه دهد تا جاى هیچ شک و تردید و سوءتفاهمى باقى نماند.
باید از هرگونه بهرهبردارى – و طبعاً سوءاستفاده – از مردمى که بر آنها کار مىشود، خوددارى کرد. باید توجه داشت که داشتن روابط دوستانه و صمیمى با موضوع پژوهش، زمینهاى را فراهم مىکند که امکان اینگونه بهرهبردارىها به شدت افزایش یابد و حتى در بسیارى موارد پژوهشگر ممکن است خود بدون آگاهى درون چنین چرخههایى قرار بگیرد که در این موارد طبعاً باید دغدغه بیشترى وجود داشته باشد.
همانگونه که گفته شد، به وجود آمدن تعارضهاى اخلاقى و انسانى میان پژوهشگر و موضوع پژوهش، کاملاً قابل پیشبینى است؛ بنابراین، بهتر است که در هر مورد انسانشناس خود را براى مقابله با چنین تعارضهایى آماده کند و در این آمادهسازى طبعاً باید اولویت را به حفظ منافع و تعادل فردى و جمعى موضوع مورد مطالعه بدهد.
زمانىکه پژوهش به پایان مىرسد، کد اخلاقى حکم مىکند که نخست پژوهشگر تا حدى که سفارشدهندگان براى او مجاز دانستهاند و خود او نیز پذیرفته است، این نتایج را از راه کانالهاى علمى و غیره انتشار دهد و در اختیار سایر پژوهشگران بگذارد تا بتوانند به نحو مطلوب از آنها استفاده کنند. هرگونه انحصارطلبى در این زمینهها، غیرقابل دفاع و خروج از اخلاق انسانشناختى است. گذشته از این، انسانشناس همواره باید در نظر داشته باشد که اولویت در استفاده از این نتایج و کاربرد آنها، بدون شک متعلق به مردمانى است که مورد پژوهش قرار گرفتهاند؛ بنابراین، باید تمامى تلاش خود را صرف آن کند که این نتایج به تغییرى مثبت و یا به یافتن راههایى براى تداوم و حفظ سنتها و میراث ارزشمند آنها بینجامد. انسانشناسى همچنین داراى مسئولیتى اخلاقى در جلوگیرى و مبارزه با سوءاستفاده از پژوهشهاى خود است؛ بنابراین، باید کاملاً در این زمینه هوشیار باشد و ضمن دنبال کردن سرنوشت موضوع پژوهش خود، از هرگونه بهرهبردارى منفى و به زیان مردم از پژوهشهاى خود جلوگیرى کند. گاه حتى انسانشناس این مسئولیت را در ارتباط با پژوهشهایى دیگر که بر میدان پیشین پژوهش او انجام مىگیرند نیز دارد. مثلاً، اگر پژوهشهایى انسانشناختى یا در هر شاخه دیگرى در ارتباط با این میدان به نتیجهگیرىهایى خاص رسیده باشند که از نگاه او، و با توجه به شناخت او، به زیان آن مردم باشند، و یا اگر دولت یا بخش خصوصى در حال انجام دادن اقداماتى در آنجا باشند و یا پروژههایى اجرایى را در این زمینه برنامهریزى کرده باشند که او آنها را زیانبخش تشخیص دهد، اخلاق حرفهاى به او حکم مىکند که ساکت ننشیند و از دانش و تجربهاى که در آن میدان به دست آورده است براى افشا و جلوگیرى از این روشها استفاده کند. درنهایت و به طور خلاصه، پژوهشگر انسانشناس به دلیل شیوه خاص پژوهش خود، چنان با مردمانى که بر آنها پژوهش مىکند پیوند مىخورد که دیگر شاید هرگز نتواند از آنها و از سرنوشتشان جدا شود و بنابراین، پژوهش او بار یک مسئولیت و همبستگى انسانى را نیز بر دوش او خواهد گذاشت که گاه بسیار سنگینتر از بار نخستین؛ یعنى، خود پژوهش انسانشناختى است.
/