انسان‌شناسی درد و رنج (۸۷)

ماری در زمانی که خود را برای زایمان آماده می‌کرد، به یاد می‌آورد که متصدی آموزش آن‌ها گفته بود زنان باید بیاموزند که درد خود را دوست داشته باشند، چون درد بهرحال آنجا خواهد بود و چاره دیگری هم برای این کار نیست. در زمان زایمان این سخنان او به یادش آمده بود و در این باره می‌گوید: «اگر شما با ما صحبت نمی‌کردید، هرگز به ذهنم نمی‌رسید که درد زایمان را دوست داشته باشم. این اصلا موضوعی بدیهی نیست. درد رنج‌آور است و نخستین واکنش ما نفی آن است. اما هر اندازه بیشتر درد را بپذیریم [تحملش] ساده‌تر می‌شود» . در واقع چون درد وجود دارد، این هم روشن است که زیر کنترل است و قرار بر آن نیست که زن در حال زا، رنجی بیهوده را تحمل کند، مگر آنکه تلاش کند در برابر درد سختی نشان دهد و حس خود را نپذیرد و به خود تلقین کند که در برابر درد ناتوان است، در این حالت است که کنترل بر تنفسش و بر بدنش را از دست خواهد داد و مشکلات زیادی بر سر راه زایمان ایجاد خواهد کرد و در همین راه، بر شدت درد و رنج خود نیز خواهد افزود. اگر تیم پزشکی یا همسر او کیفیت لازم برای همراهی با او را نداشته باشند، اگر زن تنها باشد یا همراه با همسری که خودش بترسد، درد هم می‌تواند شدت پیدا کند.

اما تا زمانی که زن بتواند تجربه خویش را کنترل کند، درد را نیز در حدی قابل تحمل نگه خواهد داشت. بدیهی است که درد وجود دارد، اما او نیز از مارژ مانور زیادی برخوردار است. گاه حتی، زن در حال زایمان یک تجربه بسیار متراکم و پربار را تجربه می‌کند که نمی‌تواند بگوید آیا درد است یا لذت. برای ماریان (۲۰ ساله) حتی روابط جنسی نیز آنقدر هیجان‌انگیز نبوده که تجربه او در زایمان و نتیجه می‌گیرد: «این یک تجربه بی‌نظیر است و بسیار قدرتمند». سورین (۲۳ ساله) نیز از این نگاه دور نیست: « روشن است که آدم دوست ندارد هر روز دردهای پشت سر هم داشته باشد. این دردها یکباره و با خشونت از راه می‌رسند و در شکم چنگ می‌اندازند. اما این‌ها دردهایی نیستند که قابل تحمل نباشند زیرا برای آنها ۹ ماه، آموزش دیده‌ایم تا خود را با تنفس آرام کنیم و زایمانی بدون درد داشته باشیم. درد‌های زایمان ابدا دردهایی که به آدم ضربه بزنند، نیستنند، حتی باید بگویم این دردها سرچشمه لحظاتی لذت بخش هستند که نمی توان آنها را بیان کرد. آدم کمی درد دارد، اما نمی‌تواند بگوید که رنج می‌کشد. شاید مثال خوبی نباشد اما کمی مثل تاتو کردن می‌ماند. مثل این است که زمان متوقف شده باشد و وقتی بچه را به دستم دادند از خوشحالی زیر گریه زدم، همسرم هم همین طور». ژولی (۲۲ ساله) می‌گوید بیشتر از در احساس نوعی «خستگی» می‌کرده که به دلیل «تلاش» برای فشار آوردن به خودش بوده است، او نمی‌داند چگونه این را بیان کند: «من به خودم می‌گفتم که درد خواهم داشت اما که این موضوع لذت‌بخش هم خواهد بود، چون چیزی است که آدم هرگز فراموش نخواهد کرد، اینکه یک بچه به دنیا بیاوری. به نظرم اگر کسی بچه‌ای را بدون آنکه هیچ چیزی حس کند به دنیا بیاورد، این کار ارزشش را از دست خواهد داد. خُب، من فکر می کنم زنانی که پریدورال [داروی ضد درد] استفاده می‌کنند، دلایل خودشان را دارند، اما برای من مهم بوده که واقعا هر چه را می‌گذرد احساس کنم. برای به دنیا آوردن بچه بسیار درد کشیدم اما برای من این درد خودش یک جور لذت بود، می‌فهمی چه می‌خواهم بگویم. من این طور قضیه را برای خودم حلاجی می‌کردم، برای همین است که من این قضیه را اصلا با درد و رنجش همراه نمی‌بینم.». «من پنج بار از زایمان‌های با آماده‌سازی بدنی – روانی استفاده کرده‌ام. به برکت این روش انسان تغییراتی که در بدنش اتفاق می‌افتد را درک می‌کند، قابله‌هایی که با من کار می‌کردند به همین دلیل خوشحال بودند، و خوشحالی‌شان به این دلیل هم بود که استفاده از این روش کار آنها را هم ساده تر می‌کرد. من هربار این شانس را داشتم که بتوانم خودم را آرام کنم یعنی نوعی خلاء در خودم ایجاد کنم تا قادر باشم تلاشم را دوباره شروع کنم. چهاربچه اولم در شادی و سرحال بودن کامل به دنیا آمدند». (ماری، ۷۱ ساله).

فرانسواز (۴۱ ساله) می‌گوید: «در زایمان فقط چیزهای خوب وجود دارد. من هرگز چیزی جز چیزهایی زیبا درباره آن نشنیده‌ام. یک واقعه‌ای است که گویی فرشته‌ها انجامش می‌دهند ولی بهر حال دراین باره مسائل اساسی گفته شده: این شادی از آن بود که زنده هستی، شادی از آنکه نوزادی را به دنیا می‌آوری، و برای من هم همین طور بود. اگر کسی نسبت به این مسائل آگاه باشد می‌تواند درد را کنترل کند، رفت و آمد انقباض‌ها را درک می‌کند و تنفس خودش را تنظیم می‌کند.» او می گوید: «وقتی در تلویزیون می‌بینم زنانی را در حال زایمان نشان می‌دهند که دارند از درد فریاد می‌کشند، واقعا عصبانی می‌شوم. این طور نیست. البته این زنان هستند ولی در کنار آن‌ها هم زنان زیاد دیگری هستند که به صورت عادی زایمان می‌کنند، ولی کسی از آن‌ها صحبت نمی‌کند. برای نمونه‌، زن همسایه من دختر خودش را ترسانده بود چون به او گفته بود زایمان یک چیز وحشتناک و دردناک است. در حالی که من همیشه به دخترم می‌گفتم این طور نیست و برای همین هم او بدون مشکل زایمان کرد، چون چیزهایی را که من به او گفته بودم به یاد می‌آورد.» مفهوم یک درد «عادی» می‌تواند کمک کند که زن، خود را تسلیم رنج زایمان نکند، زیرا آن را جزئی تفکیک‌ناپذیر از به دنیا آوردن کودک در نظر می‌گیرد و هیچ اضطرابی به خودش راه نمی‌دهد. « وقتی درد به حد بالایی می‌رسید، من به نوزادی فکر می‌کردم که دارد تلاش می‌کند به دنیا بیاید، این درد یک درد بی فایده نبود و وقتی چهره نوزادم را در برابر درد خودم می‌گذاشتم، آن درد دوباره برایم قابل تحمل می‌شد.»
سورین مایل بود که بدون پریدورال زایمانش را انجام دهد: « وقتی به خواب رفته باشی، نمی‌توانی زور بزنی، نمی‌توانی زایمانت را کنترل کنی. لذت زایمان از بین می‌رود زیرا تو دیگر فعال نیستی‌، مثل آن است که یک لحظه خوشبختی را از تو بگیرند. از این که بگذریم، اینجا مسئله یک انتخاب است، من به زنانی که پریدورال را انتخاب می‌کنند احترام می‌گذارم اما خودم دوست نداشتم که این لحظه بسیار مهم برای زندگی یک زن را از من بگیرند. من نمی‌خواستم از پریدورال استفاده کنم چون زنان زیادی را دیده بودم که از این انتخاب پشیمان بودند. فکر می‌کنم زنانی که در زایمان خود رنج می‌کشند، زنانی هستند که یا همراهان خوبی ندارند و یا اطلاعاتی خوبی به آن‌ها داده نشده است و یا زنانی که به صورت طبیعی در این زمان دچار اضطراب می‌شوند. اما از آن‌جا که من این درد را که واقعا سخت است، می‌پذیرم براین مسئله‌ای ایجاد نکرده است». « اگر در اولین بار آن‌قدر درد کشیدم دلیلش آن بود که حاضر نبودم درد انقباض‌های پشت سر هم را تحمل کنم. در دومین زایمان همه چیز بدون هیچ مشکلی گذشت. یک حمام آب گرم گرفتم. وقتی بچه خارج شد یک احساس کامل شدن داشتم.» (الیان، ۲۶ ساله). «اولین بار به من پریدورال زدند و واقعا هم مقدارش مناسب بود و هیج دردی احساس نکردم. درد کاملا از بین می‌رفت، اما در همان حال باقی بود. چون در بار اول چندان راضی نبودم، در بار دوم تیم پزشکی دیگری را انتخاب کردم. می‌دانستم که با این تیم، زایمان را کاملا تجربه خواهم کرد و بنابراین فکر می کنم که پریدورال را فقط برای کسانی به کار برد که واقعا اضطراب دارند، در حالی که آن‌ها به ما می آموختند که درد را می‌توان از طریق روش‌های تنفسی و آرامش بخش، کنترل کرد. من احساس می‌کردم که واقعا کسانی دارند با من همراهی می‌کنند و به همین دلی تا حد بسیار زیادی درد را تحمل می‌کردم و در آخرین لحظه به بیمارستان رفتم بدون پریدورال زایمان کردم. عالی بود.» (آن، ۳۶ ساله). «من پشیمانم که چرا زایمان اولم را به دلیل استفاده از پریدورال احساس نکردم، در بار دوم می‎خواستم بگذارم همه چیز روال عادی خود را طی کند، این یک تجربه منحصر به فرد بود، یک تربه فراموش نشدنی. » (الیز، ۳۰ ساله).

ادامه دارد …